Total search result: 201 (18 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Boolean connective |
حروف و نشانه ها در یک عمل Boolen که عملی که باید روی عملوندها انجام شود بیان میکند |
|
|
Other Matches |
|
connective |
نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود |
completed |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
completing |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
complete |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
completes |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
operated |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
op code |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند |
operates |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
operation |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند |
operate |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
case |
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند |
cases |
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند |
American Standard Code for Information Interchange |
کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند |
punctuation marks |
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند |
punctuation mark |
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند |
floating |
نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن |
hollerith code |
سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند |
dynamic |
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود |
dynamically |
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود |
languages |
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند |
language |
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند |
symbolically |
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند |
symbolic |
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند |
prints |
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل |
printed |
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل |
print |
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل |
pointer |
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش |
pointers |
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش |
readout |
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند |
Linotype |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
fails |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
failed |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
fail |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
shift key |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
shift keys |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
failures |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
failure |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
destructive cursor |
نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند |
ToolTips |
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد |
k |
نشانه بیان یک هزار |
postbyte |
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند |
Dingbat |
نشانه . تصویر و طراحی به جای حروف است |
carriage |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
carriages |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
DIF file |
استاندارد de fouto که روشی که صفحه گسترده فرمولها و داده هایش را در فایل ذخیره میکند بیان میکند |
systems network architecture |
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند |
verbs |
دستورالعمل انجام عملی |
verb |
دستورالعمل انجام عملی |
registers |
انجام عملی به یک محرک |
registering |
انجام عملی به یک محرک |
register |
انجام عملی به یک محرک |
stop |
انجام ندادن عملی |
stops |
انجام ندادن عملی |
stopping |
انجام ندادن عملی |
stopped |
انجام ندادن عملی |
inequality operator |
نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار |
shift |
کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود |
shifts |
کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود |
substitution |
لیست حروف یا کدها که به جای کد دریافتی باید درج شود |
shifted |
کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود |
interrupt |
انجام عملی پس از تشخیص وقفه |
pops |
بسرعت عملی انجام دادن |
pop |
بسرعت عملی انجام دادن |
interrupts |
انجام عملی پس از تشخیص وقفه |
waste instruction |
دستوری که عملی انجام نمیدهد. |
popped |
بسرعت عملی انجام دادن |
interrupting |
انجام عملی پس از تشخیص وقفه |
operator |
حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند |
operators |
حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند |
alphanumeric |
دادهای که بیان کننده حروف الفبا و اعداد عربی است |
highlighted |
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند |
highlights |
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند |
highlight |
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند |
edited |
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود |
edit |
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود |
attention code |
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد |
avalanche |
عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود |
avalanches |
عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود |
backwash |
اضطراب یااشفتگی بعداز انجام عملی عواقب |
optical |
وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر |
Symbol font |
نوع نوشتار Trve Type در ویندوز که حاوی تمام نشانه ها و حروف یونانی است |
circuit |
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند |
circuits |
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند |
load |
کاری که باید انجام شود |
loads |
کاری که باید انجام شود |
backlogs |
کاری که باید انجام شود |
backlog |
کاری که باید انجام شود |
flags |
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است |
flag |
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است |
decisions |
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود |
decision |
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود |
key |
کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند |
concerted action |
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند |
querying |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
query |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
queries |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
queried |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
end |
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است |
ended |
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است |
ends |
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است |
threshholds |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
thresholds |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
threshold |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
power |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
powered |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
powering |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
powers |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
to have to bite the bullet <idiom> |
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت |
styluses |
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود |
styli |
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود |
stylus |
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود |
initialing |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initialed |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initials |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initial |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
processes |
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید |
process |
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید |
entry |
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود |
initialling |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initialled |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
black book |
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند |
monadic operator |
عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند |
wait loop |
پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد |
forbid |
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود |
forbids |
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود |
non destructive cursor |
نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند |
steady state |
مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و.. |
instructions |
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد |
instruction |
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد |
timed |
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند |
times |
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند |
time |
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند |
stacks |
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند |
stacked |
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند |
stack |
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند |
case |
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند |
cases |
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند |
agenda |
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند |
to bite the bullet <idiom> |
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید |
agendas |
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند |
shift |
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز |
shifts |
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز |
shifted |
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز |
ascii |
رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند |
crunches |
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی |
crunch |
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی |
crunched |
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی |
descriptions |
کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند |
description |
کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند |
go to sleep |
اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود |
resource |
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند |
RIFF |
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند |
Hayes Corporation |
مجموعه دستوراتی که مودمی را که حروف AT در نام آن است کنترل میکند |
physical |
توان و رسانه ارسال سیگنال را بیان میکند |
charting |
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند |
charts |
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند |
positive |
سیگنال ارتباطی که صحت یک پیام را بیان میکند |
charted |
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند |
chart |
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند |
language |
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند |
languages |
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند |
languages |
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند. |
language |
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند. |
queues |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
queueing |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
queue |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
manager |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
queued |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
managers |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
functional |
سخت افزار یا نرم افزاری که آن طور که باید کار میکند |
significantly |
یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک |
faceted code |
یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار |
significant |
یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک |
inclusive or |
اپراتور بولی که مقدار جدول صحت را بیان میکند |
unmodified instruction |
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد |
mask |
کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند |
masks |
کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند |
capitalization |
عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند |
byte |
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند |
bytes |
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند |
alphageometric |
که ترمینال متن برای نمایش الگوهای مختلف گرافیکی و حروف درست میکند |
functions |
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند |
X.00 |
استاندارد CCITT که روش ارسال پست الکترونیکی را بیان میکند |
parameter |
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند |
decibels |
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند |
functioned |
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند |
decibel |
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند |
function |
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند |
parameters |
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند |
IETF |
انجمنی که بخشی ای از TAB است و استانداردهای اینترنت را بیان میکند |
XMS |
قوانینی که نحوه دستیابی برنامه یه حافظه گسترده در PC را بیان میکند |
password |
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد |
passwords |
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد |
character |
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود |
characters |
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود |
logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
Orange Book |
مجموعه استانداردهای Philips که قالب ROM-CD قابل ضبط را بیان میکند |
exponents |
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند |
ISO/OSI model |
معماری چند لایه که نحوه کار کامپیوتر و شبکه را بیان میکند |
exponent |
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند |