English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
still rings حلقههای بی حرکت ژیمناستیک
Other Matches
routine یک سری حرکت ژیمناستیک
routines یک سری حرکت ژیمناستیک
routinely یک سری حرکت ژیمناستیک
mounts شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
mount شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
scale حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
custodians حلقههای نوار
custodian حلقههای نوار
saturn rings حلقههای زحل
linkages حلقههای زنجیر
linkage حلقههای زنجیر
rings حلقههای دارحلقه
slip rings حلقههای لغزان
collector rings حلقههای لغزان
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
polyunsaturated دارای حلقههای اشباع نشده
gimmal ساخته شده از حلقههای تودرتو
phosphene حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
gymnastic ژیمناستیک
parallel bars پارالل ژیمناستیک
gymnastics ورزش ژیمناستیک
gymnasts قهرمان ژیمناستیک
gym سالن ژیمناستیک
gymnast قهرمان ژیمناستیک
gyms سالن ژیمناستیک
dendrochronology دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
stoop vault پرش از خرک ژیمناستیک
floor exercise حرکات زمینی ژیمناستیک
mill circle چرخ اسیاب ژیمناستیک
decline board پیش تخته ژیمناستیک
belly grind چرخ فلک ژیمناستیک
break one's fall افتادن از وسیله ژیمناستیک
apparatus اسباب و وسایل ژیمناستیک
speeds روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
speeding روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
speed روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
pommel horse خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
horse [gymnastics apparatus] خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
vaulting horse خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
springboard پیش تخته پرش در ژیمناستیک
springboards پیش تخته پرش در ژیمناستیک
vaulting پرش از روی اسباب ژیمناستیک
side horse خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
beat board ضربع زدن به پیش تخته ژیمناستیک
underswing تاب دادن بدن در زیر میله ژیمناستیک
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
to jackknife با بدن سیخ از روی خرک حلقه پریدن [ژیمناستیک]
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cartwheel [gymnastics exercise] چرخ فلک [ورزش ژیمناستیک] [ورزش]
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
motion حرکت
scrolling حرکت
frozen بی حرکت
stills بی حرکت
stillest بی حرکت
immobile بی حرکت
stock still بی حرکت
stirabout حرکت
animals حس و حرکت
gest حرکت
stationary بی حرکت
motions حرکت
motioned حرکت
motioning حرکت
still بی حرکت
moved حرکت
behaviuor حرکت
behavior حرکت
moves حرکت
stiller بی حرکت
inert بی حرکت
animation حرکت
statist بی حرکت
movement حرکت
stock-still بی حرکت
moveless بی حرکت
running در حرکت
progress حرکت
motionless بی حرکت
geste حرکت
progressed حرکت
vapid بی حرکت
departures حرکت
departure حرکت
maneuver حرکت
afloat در حرکت
agog در حرکت
travels حرکت
traveled حرکت
haviour حرکت
otiose بی حرکت
animal حس و حرکت
travel حرکت
on the move در حرکت
behaviour حرکت
demeanor حرکت
progresses حرکت
shifts حرکت
shifted حرکت
animations حرکت
shift حرکت
progressing حرکت
locomotion حرکت
oi در حرکت
square move حرکت
demeanour حرکت
agoing در حرکت
ambulation حرکت
gesturing حرکت
circulation حرکت
gestured حرکت
gesture حرکت
traverse حرکت
circulations حرکت
hold still <idiom> بی حرکت
traversing حرکت
traverses حرکت
vowel point حرکت
traversed حرکت
stirred حرکت
pat بی حرکت
patting بی حرکت
stirs حرکت
patted بی حرکت
pats بی حرکت
as you were حرکت از نو
stirrings حرکت
move حرکت
sedentary بی حرکت
stir حرکت
darting حرکت تند
in gear اماده حرکت
immobilization بی حرکت شدن
horizontal scrolling حرکت افقی
human movement حرکت انسان
zigzagged حرکت مارپیچی
inertly بطوربی حرکت
dyskinesia حرکت پریشی
kinematics حرکت شناخت
braided حرکت سریع
zigzagged حرکت زیگزاگ
free maneuver حرکت ازاد
inter play حرکت محدود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com