English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
English Persian
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
Other Matches
foot sweep پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
to take by storm با حمله گرفتن
go backdoor جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس
stunting حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
comment نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commenting نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helps کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
commented نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
help کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
tackled ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackles ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackling ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
quarterback sneak حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
tackle ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
auxiliary storage حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
cads محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
attack on preparation شمشیرباز اماده برای حمله
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
ambush مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushes مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushing مخفی گاه سربازان برای حمله
razzia حمله برای غارت وبرده گیری
ambushed مخفی گاه سربازان برای حمله
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
slots منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slotting منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slot منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
balestra پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screens ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
shoot the gap حمله بین محافظان خط برای رسیدن به توپدار یا پاس دهنده
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
auxiliary machinery دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
enlist برای سربازی گرفتن
enlists برای سربازی گرفتن
enlisting برای سربازی گرفتن
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
to borrow for ... weeks برای ... هفته قرض گرفتن
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
telescope وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
move مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
To have design on someone . To malign someone . برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
moves مانوور برای گرفتن نفر جلو
bass bug حشره برای گرفتن ماهی خاردار
to hog <idiom> بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
put to the question برای گرفتن اعتراف زجر دادن
telescopes وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
moved مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
gig نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
deep stall وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
cp دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
carried گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carrying گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
dummies کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
bid بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dummy کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
floated ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dead letter box فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
shut out <idiom> مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
floats ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
provisor کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
little go نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
ATC مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
braid الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
braids الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
To tell some one his fortune . برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
front line خط حمله خط حمله یادفاع
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
apologists مدافع
blue liner مدافع
apologist مدافع
backer up مدافع
pleader مدافع
defenseless بی مدافع
crease defenceman مدافع
pass rusher مدافع خط
close defence سه مدافع
defendant مدافع
defender مدافع
defenders مدافع
back مدافع
backs مدافع
defendants مدافع
championless بی مدافع
to take a sample of blood گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
advocating وکیل مدافع
positioned موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
advocate وکیل مدافع
backfour چهار مدافع
position موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
advocated وکیل مدافع
backman بازیگر مدافع
ball hawk مدافع پرقدرت
blitzer مدافع نفوذی
advocates وکیل مدافع
proctor وکیل مدافع
barristers وکیل مدافع
barrister وکیل مدافع
self defensive مدافع خود
the champion of liberty مدافع ازادی
full back مدافع پوششی
back مدافع خط میدان
backs مدافع خط میدان
judge advocate وکیل مدافع
defensor وکیل مدافع
defending attorney وکیل مدافع
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
signal caller مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
counselor رایزن وکیل مدافع
scambler مدافع مامور مانوربالا
chicken fight سد کردن پی در پی راه مدافع
contestants مسابقه دهنده مدافع
counsellors رایزن وکیل مدافع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com