Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
English
Persian
load
ذخیره گذاری کردن
loads
ذخیره گذاری کردن
Other Matches
indexes
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexed
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
index
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
fuze
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
pools
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled
ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
storage
ذخیره کردن ذخیره
stockage
ذخیره کردن ذخیره
stock
ذخیره ذخیره کردن
stocked
ذخیره ذخیره کردن
loads
پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load
پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
synthesizing
هم گذاری کردن
synthesizes
هم گذاری کردن
synthesising
هم گذاری کردن
synthesised
هم گذاری کردن
synthesized
هم گذاری کردن
synthesises
هم گذاری کردن
synthesize
هم گذاری کردن
paragraph
فاصله گذاری کردن
tracklaying
شنی گذاری کردن
invests
سرمایه گذاری کردن
invested
سرمایه گذاری کردن
punctuates
نقطه گذاری کردن
marks
علامت گذاری کردن
punctuated
نقطه گذاری کردن
to sow mines
مین گذاری کردن
christened
نام گذاری کردن
christens
نام گذاری کردن
punctuate
نقطه گذاری کردن
mark
علامت گذاری کردن
punctuating
نقطه گذاری کردن
paragraphs
فاصله گذاری کردن
investing
سرمایه گذاری کردن
primming
چاشنی گذاری کردن
christen
نام گذاری کردن
deposits
سرمایه گذاری کردن
loads
خرج گذاری کردن
invest
سرمایه گذاری کردن
deposit
سرمایه گذاری کردن
cost
قیمت گذاری کردن
paginate
صفحه گذاری کردن
load
خرج گذاری کردن
point
نقطه گذاری کردن
funded
سرمایه گذاری کردن
fund
سرمایه گذاری کردن
mining
مین گذاری کردن
to lay the track
ریل گذاری کردن
charge
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges
خرج گذاری کردن شارژ کردن
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
crown
تاج گذاری کردن پوشاندن
crowns
تاج گذاری کردن پوشاندن
marks
نمره گذاری کردن علامت
point
نقطه گذاری کردن ممیز
mark
نمره گذاری کردن علامت
loading
خرج گذاری کردن سلاح
paged
صفحات را نمره گذاری کردن
color codig
علامت گذاری کردن مهمات
pages
صفحات را نمره گذاری کردن
recapitalize
سرمایه گذاری مجدد کردن
page
صفحات را نمره گذاری کردن
wattle
نرده گذاری کردن بستن
overcapitalize
بیش از حد سرمایه گذاری کردن
associative storage
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
to lodge a complaint
عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
punctuate
نشان گذاری کردن نقطه دار
discrete
الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
punctuates
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated
نشان گذاری کردن نقطه دار
CDs
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CD
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
milestone
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestones
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
To put money into somethings.
درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
desired investment
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
volumes
کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
interior label
برچسب مشخصات ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی
volume
کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
mass storage
وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
storage
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
high
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mail box
فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
highs
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
permanent
فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
highest
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
misprision
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
mailboxes
فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
volatile memory
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
mailbox
فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
reservoir
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
junk
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
to space out letters
[text]
فاصله گذاری
[بین حروف را بیشتر کردن]
[رایانه شناسی ]
[چاپ]
read
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
softest
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
softer
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
reads
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
tetragraph
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
bubble memory
روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
supplying
ذخیره کردن
reserve
ذخیره کردن
stashing
ذخیره کردن
supply
ذخیره کردن
reserves
ذخیره کردن
storing
ذخیره کردن
reservedness
ذخیره کردن
store
ذخیره کردن
to lay in
ذخیره کردن
to lay up
ذخیره کردن
condensing
ذخیره کردن
lay away
<idiom>
ذخیره کردن
lay in
ذخیره کردن
reserving
ذخیره کردن
stash
ذخیره کردن
storage
ذخیره کردن
saved
ذخیره کردن
save
ذخیره کردن
stashed
ذخیره کردن
stocked
ذخیره کردن
condenses
ذخیره کردن
stashes
ذخیره کردن
condense
ذخیره کردن
supplied
ذخیره کردن
saves
ذخیره کردن
stock
ذخیره کردن
macbinary
سیستم ذخیره و ارسال فایلی که به فایلهای Macintosh به همراه نشانه ها و نام فایل طولانی اجازه می دهند روی سیستمهای دیگر ذخیره شوند
put down
ذخیره کردن فرونشاندن
replenishment
پر کردن روغن ذخیره
stock piling
ذخیره کردن در انبار
put-down
ذخیره کردن فرونشاندن
put-downs
ذخیره کردن فرونشاندن
hoard
احتکار ذخیره کردن
hoards
احتکار ذخیره کردن
hoarded
احتکار ذخیره کردن
mined
مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mine
مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mines
مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
RLL encoding
روش سریع وکارای ذخیره داده روی دیسک که تغییرات در اجرای بیتهای داده ذخیره می شوند
fifo
روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
reserves
ذخیره کردن اختصاص دادن
deposit
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
supplying
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied
تکمیل کردن موجودی ذخیره
deposits
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
reserve
ذخیره کردن اختصاص دادن
lay-bys
ذخیره کردن ابراه عریض
reserving
ذخیره کردن اختصاص دادن
hoarding
ذخیره کردن پول درخانه
supply
تکمیل کردن موجودی ذخیره
lay-by
ذخیره کردن ابراه عریض
hoardings
ذخیره کردن پول درخانه
lay by
ذخیره کردن ابراه عریض
databank
1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
prodos
سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
downloadable
نوشتاری که در دیسک ذخیره شده است و قابل ارسال به چاپگر است و نیز ذخیره شدنی در RAM یا حافظه موقت
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
registering
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registers
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
register
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
fish out
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
swopping
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swaps
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swap
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swops
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopped
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swapped
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
contamination
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
excess stock
ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
handily
ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
mine watching
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
deletes
پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
kill
دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
dissave
ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
kills
دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
delete
پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
deleted
پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com