Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
English
Persian
precipitate
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitates
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitating
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
Other Matches
paradrag drop
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
make off
ناگهان ترک کردن
snub cable
ناگهان ترمز کردن
slap down
ناگهان توقیف کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
aborts
سقوط کردن
nosediving
سقوط کردن
nosedives
سقوط کردن
aborting
سقوط کردن
wipe out
سقوط کردن
abort
سقوط کردن
aborted
سقوط کردن
tailspin
سقوط کردن
nosedive
سقوط کردن
nosedived
سقوط کردن
crashes
سقوط کردن
crash
سقوط کردن
lapse vi
سقوط کردن
crashing
سقوط کردن
fall
سقوط کردن
crashingly
سقوط کردن
crashed
سقوط کردن
jibing
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
gibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
crashes
سقوط کردن هواپیما
crash-land
سقوط کردن هواپیما
crash-lands
سقوط کردن هواپیما
crash land
سقوط کردن هواپیما
crash-landed
سقوط کردن هواپیما
crash-landing
سقوط کردن هواپیما
crash
سقوط کردن هواپیما
crashingly
سقوط کردن هواپیما
crashed
سقوط کردن هواپیما
crashing
سقوط کردن هواپیما
jilts
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilt
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
incident
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
incidents
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
jilted
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
to pounce upon a bird
ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
lash vi
باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
to abscond
[from]
<idiom>
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
dropping
قطره سقوط کردن کم کنید
falling of the womb
سقوط کردن پائین افتادگی
drops
قطره سقوط کردن کم کنید
dropped
قطره سقوط کردن کم کنید
aborting
سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborted
سقوط کردن موشک یا هواپیما
drop
قطره سقوط کردن کم کنید
abort
سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborts
سقوط کردن موشک یا هواپیما
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
slumping
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumped
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slump
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumps
یکباره فرو ریختن سقوط کردن
to pounce on somebody
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
collapses
متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapse
متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapsing
متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapsed
متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
unaware
ناگهان
unawares
ناگهان
suddenness
ناگهان
abruptly
ناگهان
all at once
ناگهان
sudden
ناگهان
(on the) spur of the moment
<idiom>
ناگهان
unexpectedly
ناگهان
accidentally
ناگهان
all of a sudden
ناگهان
before you know it
ناگهان
sudden-death
ناگهان باخت
sudden death
ناگهان باخت
Suddenly , I felt hot.
ناگهان گرمم شد
slapdash
بی پروا ناگهان
aback
غافلگیر ناگهان
to keel over
ناگهان افتادن
bolts
مستقیما ناگهان
bolting
مستقیما ناگهان
bolted
مستقیما ناگهان
bolt
مستقیما ناگهان
supervene
ناگهان رخ دادن
before you can say knife
برقی ناگهان
light out
ناگهان رفتن
turn on one's heel
<idiom>
ناگهان پیچیدن
scoots
ناگهان سرخوردن
suddenly
ناگهان ناگاه
to make a pounce
ناگهان جستن
pluck
ناگهان کشیدن
to walk off
ناگهان رفتن
to die in ones shoes
ناگهان مردن
abrupt
سراشیبی ناگهان
plucked
ناگهان کشیدن
plucking
ناگهان کشیدن
pop off
ناگهان ناپدیدشدن
scooted
ناگهان سرخوردن
scooting
ناگهان سرخوردن
plucks
ناگهان کشیدن
scoot
ناگهان سرخوردن
tumble
لغزیدن ناگهان افتادن
cant
ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
Suddenly he showed up (emerged).
ناگهان سروکله اش پیداشد
tumbled
لغزیدن ناگهان افتادن
tumbles
لغزیدن ناگهان افتادن
plunge
ناگهان داخل شدن
to chop back
ناگهان تغییرجهت دادن
plungers
موجی که ناگهان می شکند
crash dive
ناگهان بزیر اب رفتن
plunged
ناگهان داخل شدن
plunger
موجی که ناگهان می شکند
plunges
ناگهان داخل شدن
light up
<idiom>
ناگهان شادوخوشحال شدن
to crop up
ناگهان رخ دادن- اب خوردن
pass out
ناگهان بیهوش شدن
irrupt
ناگهان ایجاد شدن
fly open
ناگهان باز شدن
chutes
سقوط
low dwon
سقوط
prolapsus
سقوط
chute
سقوط
collapsing
سقوط
downcome
سقوط
drops
سقوط
crashed
سقوط
elapse
سقوط
downfall
سقوط
drop
سقوط
fall
سقوط
falling
سقوط
crack-up
سقوط
collapse
سقوط
dropped
سقوط
elapsing
سقوط
crashing
سقوط
crashes
سقوط
prolapse
سقوط
crashingly
سقوط
collapses
سقوط
crash
سقوط
nosedived
سقوط
collapsed
سقوط
come down
سقوط
nosedives
سقوط
crack up
سقوط
dropping
سقوط
elapses
سقوط
nosediving
سقوط
tailspin
سقوط
nosedive
سقوط
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
twitched
ناگهان کشیدن جمع شدن
Suddenly I was tongue-tied(speechless).
ناگهان زبانم بند آمد
twitches
ناگهان کشیدن جمع شدن
twitching
ناگهان کشیدن جمع شدن
strike it rich
<idiom>
ناگهان پول و پله ای به هم زدن
twitch grass
تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
to burst upon the view
ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
with a powder
ازروی بی پروایی تند ناگهان
twitch
ناگهان کشیدن جمع شدن
fall
افت سقوط
break down
سقوط ناگهانی
loss
گریز سقوط
stumbling block
سبب سقوط
fall velocity
سرعت سقوط
velocity of fall
سرعت سقوط
gastroptosis
سقوط معده
termination of obligations
سقوط تعهدات
discharge of an obligation
سقوط تعهد
falling
سقوط کننده
chute
سقوط انحطاط
stumbling blocks
سبب سقوط
drops
افت سقوط
lapse inconduct
سقوط در رفتاروکردار
arrested
جلوگیری از سقوط
chutes
ریزش با سقوط
drop
چکه سقوط
drop
افت سقوط
chutes
سقوط انحطاط
chute
ریزش با سقوط
arrest
جلوگیری از سقوط
prolapse of the uterus
سقوط رحم
dropped
چکه سقوط
drops
چکه سقوط
dropping
افت سقوط
arrests
جلوگیری از سقوط
dropping
چکه سقوط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com