English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
English Persian
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
highest عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
highs عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
Other Matches
ripple through carry عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
full مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
avalanches عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
avalanche عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
estopel عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
partial carry فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
cascade carry وام ایجاد شده در یک جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی, رقم نقلی ابشاری
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
drum رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
drummed رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
output amplifier تقویت کننده خروجی
input output controller کنترل کننده ورودی- خروجی
increment افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
increments افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
present perfect مربوط به ماضی نقلی ماضی نقلی
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
carry عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carries عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carrying عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carried عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
layouts 1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ
layout 1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
devices کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
ecl طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
self- قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
historical نقلی
traditionary نقلی
carrying رقم نقلی
carried رقم نقلی
carries رقم نقلی
carry رقم نقلی
cascaded carry رقم نقلی ابشاری
carry propagation پخش رقم نقلی
end around carry رقم نقلی دورگشتی
carry lookahead با پیش بینی رقم نقلی
end around carry رقم نقلی دور گشتی
propagated carry رقم نقلی پخش شده
equivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
non equivalence function تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
inequivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
near letter quality خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
addition عمل جمع بدون بیت یا کلمه نقلی
additions عمل جمع بدون بیت یا کلمه نقلی
scripturalism اعتقادبه نص کتاب مقدس دلبستگی بدلائل نقلی
traditinal مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی
flag نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
flags نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
perfect participle وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
register ثباتی که حاوی شماره بیت وضعیت است مثل پرچم رقم نقلی صفریاسرریز
registers ثباتی که حاوی شماره بیت وضعیت است مثل پرچم رقم نقلی صفریاسرریز
registering ثباتی که حاوی شماره بیت وضعیت است مثل پرچم رقم نقلی صفریاسرریز
indicator ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
processor کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
flip-flop قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
input output processor پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
increase افزودن
increases افزودن
eke افزودن
Inc افزودن
enhances افزودن
put on افزودن
enhanced افزودن
accelerating افزودن
enhance افزودن
accelerate افزودن
increased افزودن
augments افزودن
subjoin افزودن
augment افزودن
append افزودن
accelerated افزودن
enhancing افزودن
accelerates افزودن
augmented افزودن
augmenting افزودن
add افزودن
potentize افزودن
aggrandise افزودن
aggrandize افزودن
adds افزودن
append افزودن
adding افزودن
add افزودن
subjoin افزودن
appending افزودن
aggrade افزودن
adject افزودن به
eke out افزودن به
imburse افزودن
appends افزودن
dynamize افزودن
to eke out افزودن
to run rup افزودن
appended افزودن
to pay back برگرداندن افزودن
stocked به موجودی افزودن
plus افزودن به مثبت
amplifying افزودن بالابردن
preponderate چربیدن بر افزودن
stock به موجودی افزودن
amplify افزودن بالابردن
amplifies افزودن بالابردن
amplified افزودن بالابردن
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
volume کتاب برحجم افزودن
throwin مشارکت کردن افزودن بر
adjoined افزودن متصل شدن
to fan the flame برشدت چیزی افزودن
increased افزودن ترقی دادن
volumes کتاب برحجم افزودن
resurface لایهی جدید افزودن
resurfaced لایهی جدید افزودن
resurfaces لایهی جدید افزودن
adjoins افزودن متصل شدن
bundle افزودن نرم افزار
bundles افزودن نرم افزار
bundling افزودن نرم افزار
adjoin افزودن متصل شدن
increase افزودن ترقی دادن
setting افزودن به وقت بازی
imps غرس کردن افزودن
imp غرس کردن افزودن
redoubled افزودن دوبرابر کردن
apperceive بمعلومات خود افزودن
redoubling افزودن دوبرابر کردن
settings افزودن به وقت بازی
accrete بهم افزودن یا چسبانیدن
toincrease any one's salary برحقوق کسی افزودن
redoubles افزودن دوبرابر کردن
redouble افزودن دوبرابر کردن
increases افزودن ترقی دادن
toincrease any one's salary مواجب کسیرا افزودن
throw in مطلبی بر صحبت کسی افزودن
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
daylight saving time افزودن یک ساعت بر ساعات روز
subjoin در پایان افزودن اضافه کردن
to intensify one's actions برشدت اقدامات خود افزودن
queues افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
dates افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
upgrading قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrade قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
forward mode افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
queueing افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
upgraded قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
queued افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
date افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
doping افزودن ماده شیمیایی خاص به یک قطعه
queue افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
winder گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
mithridatism مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
dates افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
insert افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
inserts افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
paroli دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
anchor line extension kits جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
ten's complement عددی که با افزودن یک به متمم نهم یک عدد دهدهی به دست آید
extends فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
extending فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
increment افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
extend فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
insertion loss توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
increments افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
author باعث
causing باعث
cause باعث
causes باعث
incentives باعث
incentive باعث
applied عملی
down to earth عملی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com