Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
English
Persian
assembly
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
Other Matches
boilerplating
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
worded
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
BOF
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
boilerplate
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
selectable
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
adding
قرار دادن اشکال کنار هم
add
قرار دادن اشکال کنار هم
adds
قرار دادن اشکال کنار هم
bused
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
assemble
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assembles
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assembled
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
flagging
قرار دادن یک نشانگر در یک موضوع تا بعداگ راحت پیدا شود
highways
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
biz
نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است
input output analysis
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
trunks
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند
trunk
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
colocate
کنار هم قرار گرفتن
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
vexata questio
موضوع مختلف فیه مسالهای که پس از بحث زیاد حل نشده باشد
packaged
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
My desk is by the window.
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
Could you clarify that for me?
می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟
I had no opportunity to discuss the matter .
فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
ddp
عمل بازیاب یا اطلاع از دادهای که در محلهای مختلف قرار دارند
lan
شبکهای که ترمینالها و قط عات مختلف آن در فاصله کمی از هم قرار دارند.
group contracts
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
par in
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
distributing
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributes
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distribute
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
segment
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
game theory
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
misrepresentation
در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
shunts
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunted
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunt
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
discontinuous wefts
پودهای منقطع
[این نوع پودگذاری در تمام عرض فرش قرار نگرفته، بلکه بسته به نوع بافت و طراحی در اندازه مختلف بکار می رود.]
faceted code
یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
slush fund
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
medallion
ترنج
[نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
object lessons
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object method of teaching
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
queueing
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
locating
قرار دادن
locate
قرار دادن
lodge
قرار دادن
set
قرار دادن
superpose
قرار دادن
setting up
قرار دادن
packs
قرار دادن
settle
قرار دادن
posit
قرار دادن
lays
قرار دادن
lay
قرار دادن
located
قرار دادن
lodges
قرار دادن
individuate
تک قرار دادن
pack
قرار دادن
locates
قرار دادن
settles
قرار دادن
sets
قرار دادن
relative location
قرار دادن
parks
قرار دادن
rows
قرار دادن
rowed
قرار دادن
row
قرار دادن
parked
قرار دادن
make
قرار دادن
putting
قرار دادن
park
قرار دادن
puts
قرار دادن
underexpose
قرار دادن
lodged
قرار دادن
placements
قرار دادن
put
قرار دادن
placement
قرار دادن
makes
قرار دادن
identifier
مجموعه حروف برای اختلف دادن بین بلاکهای داده مختلف یا فایل ها
chart
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charting
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
systems analysis
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
utilised
مورداستفاده قرار دادن
placing
قرار دادن گماردن
utilizing
در دسترس قرار دادن
couches
درلفافه قرار دادن
encapsulating
در محفظهای قرار دادن
couched
درلفافه قرار دادن
places
قرار دادن گماردن
doubts
موردتردید قرار دادن
doubting
موردتردید قرار دادن
couch
درلفافه قرار دادن
doubted
موردتردید قرار دادن
place
قرار دادن گماردن
doubt
موردتردید قرار دادن
modelled
نمونه قرار دادن
enfilade
روبروی هم قرار دادن
models
نمونه قرار دادن
utilizes
مورداستفاده قرار دادن
utilize
مورداستفاده قرار دادن
utilising
در دسترس قرار دادن
utilising
مورداستفاده قرار دادن
utilises
در دسترس قرار دادن
to put down
پایین قرار دادن
utilizes
در دسترس قرار دادن
utilize
در دسترس قرار دادن
modeled
نمونه قرار دادن
utilises
مورداستفاده قرار دادن
model
نمونه قرار دادن
utilizing
مورداستفاده قرار دادن
place at disposal
در دسترس قرار دادن
purgatory
در برزخ قرار دادن
sandwiches
در تنگنا قرار دادن
back up
پشت قرار دادن
back-up
پشت قرار دادن
sandwiched
در تنگنا قرار دادن
sandwich
در تنگنا قرار دادن
compact
تنگ هم قرار دادن
compacted
تنگ هم قرار دادن
lapped
رویهم قرار دادن
lap
رویهم قرار دادن
compacting
تنگ هم قرار دادن
compacts
تنگ هم قرار دادن
impacts
زیرفشار قرار دادن
impact
زیرفشار قرار دادن
set of the sails
قرار دادن بادبانها
put in
قرار دادن چیزی در
subjects
در معرض قرار دادن
pronate
دمر قرار دادن
subject
در معرض قرار دادن
plebeianize
جزوتوده قرار دادن
includes
قرار دادن شمردن
subjected
در معرض قرار دادن
prifixal
در جلوچیزی قرار دادن
encapsulates
در محفظهای قرار دادن
include
قرار دادن شمردن
encapsulate
در محفظهای قرار دادن
emplace
در محلی قرار دادن
ranges
در طبقه قرار دادن
prifix
در جلوچیزی قرار دادن
utilised
در دسترس قرار دادن
meddles
در وسط قرار دادن
meddled
در وسط قرار دادن
meddle
در وسط قرار دادن
subjecting
در معرض قرار دادن
put to
در تنگنا قرار دادن
sides
در یکسو قرار دادن
range
در طبقه قرار دادن
treated
موردعمل قرار دادن
colocate
درمجاورت هم قرار دادن
man
قرار دادن سرنشین
treats
موردعمل قرار دادن
oppressing
درمضیقه قرار دادن
oppresses
درمضیقه قرار دادن
oppress
درمضیقه قرار دادن
boxed
قرار دادن در یک جعبه
to lead by the nose
الت قرار دادن
mans
قرار دادن سرنشین
colocate
در مجاور هم قرار دادن
pile up
<idiom>
روی هم قرار دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com