English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
bedding محکم سازی
Search result with all words
hard دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
harder دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hardest دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
Other Matches
braced بابست محکم کردن محکم بستن
brace بابست محکم کردن محکم بستن
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy پوچ سازی باطل سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
definite محکم
tenacious محکم
toughest محکم
tougher محکم
rigid محکم
pukka محکم
undeviating <adj.> محکم
tough محکم
steadied محکم
pucka محکم
definite <adj.> محکم
sturdier محکم
tight coupling محکم
to hold fast محکم
secures محکم
four-square محکم
secure محکم
well set محکم
stable محکم
deep-set محکم
sturdiest محکم
sturdy محکم
unswerving <adj.> محکم
buff محکم
buffs محکم
frozen محکم
stables محکم
tight محکم
i have a secure grasp of it محکم
steadying محکم
chock محکم
consolidated محکم
foursquare محکم
tightly- محکم
tightly محکم
kill محکم
taut محکم
adamantine محکم
decisive محکم
steadies محکم
steadiest محکم
steady محکم
solid محکم
solids محکم
kills محکم
tightest محکم
tighter محکم
consolidating محکم کردن
brace محکم کردن
firmest استوار محکم
stake محکم کردن
firmer استوار محکم
firm استوار محکم
tasten محکم شدن
consolidate محکم کردن
consolidates محکم کردن
firms استوار محکم
latches محکم نگاهداشتن
staked محکم کردن
grips محکم گرفتن
fudo dachi محکم ایستادن
gripped محکم گرفتن
catch hold of محکم نگاهداشتن
convictions عقیده محکم
gripping محکم گرفتن
conviction عقیده محکم
grip محکم گرفتن
stakes محکم کردن
fixable محکم کردنی
firmly بطور محکم
strictest نص صریح محکم
tee off ضربه محکم
mounts محکم کردن
strengthen محکم کردن
strengthened محکم کردن
strengthens محکم کردن
consolidant محکم کننده
crashing shot شوت محکم
tenaciously بطور محکم
wharves محکم مهارکردن
two handed محکم استوار
wharfs محکم مهارکردن
latch محکم نگاهداشتن
wharf محکم مهارکردن
belts ضربه محکم
chock محکم کردن
secure محکم نگهداشتن
strict نص صریح محکم
strongest محکم سخت
stronger محکم سخت
strong محکم سخت
the ice is treach erous یخ محکم نیست
stricter نص صریح محکم
to catch hold of محکم گرفتن
pommel محکم زدن
to make fast محکم کردن
to make good محکم کردن
to seal up محکم بستن
to stand fast محکم ایستادن
pommels محکم زدن
secures محکم نگهداشتن
belted ضربه محکم
braced محکم کردن
clip محکم گرفتن
tier محکم کننده
clinching محکم کردن
clinches محکم کردن
clinched محکم کردن
clinch محکم کردن
clutching محکم گرفتن
clutches محکم گرفتن
clutched محکم گرفتن
clutch محکم گرفتن
fasten محکم کردن
make tight محکم کردن
clamped محکم کردن
clamping محکم کردن
lockfast محکم بسته
anchors محکم شدن
steel محکم استوار
steeled محکم استوار
clipped محکم گرفتن
clippings محکم گرفتن
clips محکم گرفتن
cinch محکم بستن
gripe محکم گرفتن
lammed محکم زدن
hammer شوت محکم
hammered شوت محکم
clamp محکم کردن
anchor محکم شدن
hammers شوت محکم
anchoring محکم شدن
steels محکم استوار
steeling محکم استوار
fastened محکم کردن
fastens محکم کردن
i have a secure grasp of it محکم دارمش
substantial مهم محکم
tighten محکم کردن
tightened محکم کردن
rigidify محکم کردن
tightening محکم کردن
tightens محکم کردن
whack محکم زدن
whacks محکم زدن
hard soil رویه محکم
seal up محکم بستن
semihard نیمه محکم
tiers محکم کننده
set taut محکم کردن
sealed محکم چسبیده
it is secure محکم است
reinforce محکم کردن
reinforces محکم کردن
spokes محکم کردن
spoke محکم کردن
crimping محکم کردن
lift van صندوقچه محکم
clamps محکم کردن
rivets محکم کردن
riveting محکم کردن
griped محکم گرفتن
riveted محکم کردن
rivet محکم کردن
kill shot ضربه محکم
slam dunk گل ابشاری محکم
belt ضربه محکم
stability محکم بودن
hang on to <idiom> محکم گرفتن
housed محکم کردن
houses محکم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com