English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (3 milliseconds)
English Persian
lay by منطقه توقف
lay-by منطقه توقف
lay-bys منطقه توقف
Search result with all words
ramp منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
ramps منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
outrun منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outrunning منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outruns منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
holding area منطقه توقف موقت [هوا فضا] [هوانوردی ]
Other Matches
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
stoppages توقف
park توقف
parked توقف
stoppage توقف
parks توقف
halted توقف
syncope توقف
stand توقف
pausing توقف
cessation توقف
commorant توقف
suspension توقف
stop code کد توقف
pause توقف
suspensions توقف
paused توقف
interruption توقف
suspension of payment توقف
halts توقف
tarriance توقف
interrupt توقف
stopple توقف
halt توقف
interrupts توقف
stop توقف
stopped توقف
stops توقف
interruptions توقف
pauses توقف
interrupting توقف
flag stop توقف
stopping توقف
insolvency توقف
failure توقف کردن
stay توقف مکث
bar stop توقف میله
failures توقف کردن
cease ایست توقف
stop mechanism مکانیزم توقف
come down gracefully توقف منضبط
black induction توقف القا
carport توقف گاه
suspensive درحال توقف
stayed توقف مکث
stoppage of the game توقف بازی
stayed توقف کردن
stop sign علامت توقف
break key کلید توقف
stay توقف کردن
stop bit بیت توقف
break point نقطه توقف
sudden stoppage توقف ناگهانی
ceased ایست توقف
ceases ایست توقف
ports of call بندر توقف
continuously بدون توقف
stopcocks وسیله توقف
no waiting توقف ممنوع
no parking توقف ممنوع
bankruptcies توقف بازرگان
bankruptcy توقف بازرگان
down time زمان توقف
slack توقف درحرکت
slackest توقف درحرکت
slacks توقف درحرکت
idle period زمان توقف
hemostasis توقف خونریزی
halting place توقف گاه
stop instruction دستورالعمل توقف
port of call بندر توقف
parks محل توقف
ceasing ایست توقف
dead halt توقف مطلق
program stop توقف برنامه
stopcock وسیله توقف
close ایست توقف
closer ایست توقف
closes ایست توقف
closest ایست توقف
payment stopped توقف پرداخت
parking place جایگاه توقف
thermal critical point نقطه توقف
nonstop بدون توقف
park محل توقف
parked محل توقف
halt instruction دستورالعمل توقف
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] توقف کردن
until stop [up to the stop] تا جای توقف
prevented توقف رخ دادن چیزی
machine idle time زمان توقف ماشین
machine down time زمان توقف ماشین
shut down point نقطه توقف تولید
cardiac arrest توقف ناگهانی قلب
no end <idiom> پی درپی بدون توقف
stop off <idiom> توقف بین راه
stop dead/cold <idiom> سریع توقف کردن
slow-down <idiom> به توقف کامل نرسیدن
off one's back <idiom> توقف آزار رساندن
avast ایست توقف کنید
stop over توقف کوتاه مدت
a thorugh train قطار بدون توقف
cardiac arrests توقف ناگهانی قلب
preventing توقف رخ دادن چیزی
prevents توقف رخ دادن چیزی
hover درحال توقف پر زدن
hovered درحال توقف پر زدن
hovers درحال توقف پر زدن
rests توقف فرمان ازاد
termination خاتمه دادن یا توقف
whoa امر به توقف دادن
measure توقف رخ دادن چیزی
rest توقف فرمان ازاد
hang up معوق شدن توقف
prevent توقف رخ دادن چیزی
hang-ups معوق شدن توقف
hang-up معوق شدن توقف
stop ایستادن توقف کردن
time in ادامه بازی پس از توقف
hold back توقف مانع شدن
stops ایستادن توقف کردن
stopped توقف انجام کار
stopping ایستادن توقف کردن
stops توقف انجام کار
block توقف رویدادن چیزی
blocked توقف رویدادن چیزی
stopping توقف انجام کار
blocks توقف رویدادن چیزی
stopped ایستادن توقف کردن
stop توقف انجام کار
pull up توقف کردن [اتومبیل]
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
stop توقف منزلگاه بین راه
powered توقف منبع تغذیه الکتریکی
dwell ساکن شدن زمان توقف
protects توقف آسیب دیدن چیزی
protecting توقف آسیب دیدن چیزی
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
adjustable stop توقف قابل تنظیم [مهندسی]
hold دریافت کردن گرفتن توقف
holds دریافت کردن گرفتن توقف
powering توقف منبع تغذیه الکتریکی
stopping توقف منزلگاه بین راه
dwell محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled ساکن شدن زمان توقف
nonprogrammed halt توقف برنامه ریزی نشده
dwelled محل توقف توقفگاه استراحت
dwells ساکن شدن زمان توقف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com