Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
paraheliotropism
موازی شدن برگ با پرتوافتاب برای نگرفتن روشنایی زیاد
Other Matches
multiple
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
over expose
زیاد روشنایی دادن
tromsillumination
معاینه اندامی بوسیله انداختن روشنایی زیاد بر روی ان
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
heliotropic
متوجه پرتوافتاب
light is necessary to life
روشنایی برای زندگی لازم است
image
[برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر]
images
برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر
heliostat
چرخ ایینهای که پرتوافتاب رابیک جهت ثابت نگاه میدارد
rejector
اندوکتانس موازی برای وازدن یک فرکانس
iceblink
روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
it is insensitive to light
روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
take something with a grain of salt
<idiom>
بدل نگرفتن
laugh off
<idiom>
جدی نگرفتن
to pull a lone oar
کمک نگرفتن
to lay up in a napkin
سود نگرفتن از
To take with a pinch of salt.
خیلی جدی نگرفتن
small computer systems interface
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
scsi
استاندارد واسط موازی سریع برای اتصال کامپیوتر به رسانه جانبی
Not to let someone have a say.
کسی رابه بازی نگرفتن
piggyback
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
piggybacks
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
enhances
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhancing
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhance
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhanced
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
ECP
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای پیشبرد کارایی پورت چاپگر موازی
parallelling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallels
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
high lift device
وسایل برای زیاد
high lift system
سیستم برای زیاد
high lift configuration
شکل برای زیاد
lpt
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
overtask
زیاد سنگین بودن برای
caculated risk
<idiom>
شانس زیاد برای موفقیت
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
to stand the test of time
برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test
برای مدت زیاد دوام آوردن
stand (someone) in good stead
<idiom>
سود زیاد برای شخص داشتن
up to one's ears in work
<idiom>
کارهای زیاد برای انجام داشتن
to go easy on somebody
[something]
خیلی ایراد نگرفتن
[انتقادی نبودن]
از کسی
[در مورد چیزی]
dual
دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
to have stood the test of time
برای مدت زیاد دوام آورده باشد
serial
اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
serials
اتصال و مدار برای تبدیل داده موازی در کامپیوتر از حالت سری به صورتی که هر بیت یک بار روی سیم ارسال شوند
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
PIA
مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
chromel
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
peripheral
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
shunt
موازی موازی فرعی
shunted
موازی موازی فرعی
shunts
موازی موازی فرعی
keypad
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
coordinated illumination
روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
rug names
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
lighting
روشنایی
peep
روشنایی کم
clearness
روشنایی
rushlight
روشنایی کم
luminouity
روشنایی
electric lighting
روشنایی
peeps
روشنایی کم
light
روشنایی
night light
روشنایی شب
illuminations
روشنایی
illumination
روشنایی
lightness
روشنایی
lighted
روشنایی
lightest
روشنایی
peeping
روشنایی کم
peeped
روشنایی کم
luminosity
روشنایی
luminance
روشنایی
earth light
روشنایی خاکستری
earth shine
روشنایی خاکستری
full beam spread
باندکامل روشنایی
incandescence
روشنایی سیمابی
flashed
روشنایی مختصر
flashes
روشنایی مختصر
light meter
روشنایی سنج
country life
زندگی روشنایی
lighting mains
خط روشنایی اصلی
lighting outlet
خروجی روشنایی
lighting plant
تاسیسات روشنایی
lighting line
سیم روشنایی
street lighting
روشنایی خیابان
illuminating device
تجهیزات روشنایی
illuminating engineering
مهندسی روشنایی
optics
علم روشنایی
illuminating engineering
تکنیک روشنایی
illuminating fixture
لوازم روشنایی
illuminating gas
گاز روشنایی
illuminating system
سیستم روشنایی
flash
روشنایی مختصر
illumination change
تعویض روشنایی
illumination method
روش روشنایی
illumination method
سبک روشنایی
illuminator
دستگاه روشنایی
illuminator
وسیله روشنایی
image brightness
روشنایی تصویر
illuminating beam
پرتو روشنایی
lighting scheme
ترتیب روشنایی
light gap
فاصله روشنایی
lighting unit
واحد روشنایی
light conditions
نسبتهای روشنایی
illumination
شدت روشنایی
ligting conditions
نسبتهای روشنایی
room lighting
روشنایی اطاق
lighting control
کنترل روشنایی
light brightness control
کنترل روشنایی
intensity level
سطح روشنایی
light adaptation
انطباق با روشنایی
ceiling light
روشنایی سقفی
illuminations
شدت روشنایی
brightness signal
پیام روشنایی
brightness control
پیچ روشنایی
emergency lighting
روشنایی اضطراری
search light illumination
روشنایی با نورافکن
constant luminance
روشنایی ثابت
light fluctuation
نوسان روشنایی
incandescent lamp
لامپ روشنایی
lighting set
دستگاه روشنایی
fluorescent light
روشنایی فلورسنت
lighting source
منبع روشنایی
lighting switch
کلید روشنایی
lighting transformer
مبدل روشنایی
artifical light
روشنایی مصنوعی
continuous illumination
روشنایی مداوم
indirect lighting
روشنایی غیرمستقیم
light control
کنترل روشنایی
asterism
روشنایی و نور
electric light
روشنایی برقی
intensity of illumination
شدت روشنایی
luminance channel
کانال روشنایی
ray
روشنایی تشعشع
luminous flux
فلوی روشنایی
luminous intensity
شدت روشنایی
luminous power
قوه روشنایی
sustained illumination
روشنایی پایدار
lux meter
روشنایی سنج
glimmerings
روشنایی ضعیف
glimmering
روشنایی ضعیف
lighting battery
باتری روشنایی
luminous flux
شار روشنایی
luminance decay
کم شدن روشنایی
lighting effect
اثر روشنایی
phot
واحد روشنایی
lighting engineering
تکنیک روشنایی
decorative ligthing
روشنایی تزیینی
candlelight
روشنایی شمع
lighting engineering
مهندسی روشنایی
lighting feeder
تهیه روشنایی
luminous efficiency
ضریب روشنایی
sustained illumination
روشنایی مداوم
luminous efficiency
راندمان روشنایی
luminous flux
شاره روشنایی
lambert
واحد روشنایی
luminosity
بازده روشنایی
glimmers
روشنایی ضعیف
glares
روشنایی زننده
loom
هاله روشنایی
loomed
هاله روشنایی
looming
هاله روشنایی
photometer
روشنایی سنج
glare
روشنایی زننده
illuminance
شدت روشنایی
gaslight
روشنایی گاز
glared
روشنایی زننده
looms
هاله روشنایی
photology
دانش روشنایی
direct lighting
روشنایی مستقیم
illumniation aperture
روزنه روشنایی
light point
منبع روشنایی
phosphorescence
روشنایی شب تابی
illuminating aperture
روزنه روشنایی
glimmer
روشنایی ضعیف
glimmered
روشنایی ضعیف
sensitive to light
حساس نسبت به روشنایی
lambent
دارای روشنایی ملایم
lighting equipments
الات و ادوات روشنایی
lucifugous
گریزان از روشنایی روز
lighting cable
کابل نور روشنایی
r y signal
پیام روشنایی ار ایگرگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com