English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
stop mechanism مکانیزم توقف
Search result with all words
jam توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
jammed توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
jams توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
Other Matches
weight-driven clock mechanism مکانیزم ساعتپانولدار
drive mechanism مکانیزم رانش
defence mechanisms مکانیزم دفاعی
servo mechanism سروو- مکانیزم
cam mechanism مکانیزم بادامک
mechanism of the organ مکانیزم ارگان
driving mechanism مکانیزم رانش
steering mechanism مکانیزم فرمان
kinesiology اصول مکانیزم
automatic mechanism مکانیزم خودکار
collapse mechanism مکانیزم خرابی
feed mechanism مکانیزم تغذیه
escapement mechanism مکانیزم چاپکاغذ
defence mechanism مکانیزم دفاعی
servomechanizm مکانیزم فرمان یار
brake expander mechanism مکانیزم انبساط ترمز
mechanisms عوامل مکانیکی مکانیزم
rotary piston machanism مکانیزم پیستون دوار
mechanisms ساز و کار مکانیزم
mechanism ساز و کار مکانیزم
mechanism عوامل مکانیکی مکانیزم
moving coil measuring mechanism مکانیزم سنجش قاب گردان
change gear mechanism مکانیزم چرخ دندانه تبدیل
worm gear mechanism مکانیزم چرخ دنده حلزونی
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
roller drive مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
wet take off برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
ratchet and pawl mechanism مکانیزم چرخ ضامن دار و گیر
feeds مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feed مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
hardware دیسکها و مکانیزم هایی که یک کامپیوتر و وسایل جانبی آنرا می سازد
friction feed مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
waste gate مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
fan 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanning 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
open loop system مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
wobble plate دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
zero lash شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
rosettes اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
access mechanism دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
syncope توقف
stopped توقف
flag stop توقف
park توقف
stoppages توقف
stoppage توقف
suspensions توقف
suspension توقف
pause توقف
paused توقف
pauses توقف
parked توقف
parks توقف
stand توقف
commorant توقف
insolvency توقف
interrupts توقف
interrupting توقف
interrupt توقف
interruptions توقف
interruption توقف
cessation توقف
pausing توقف
halt توقف
tarriance توقف
stop code کد توقف
halts توقف
suspension of payment توقف
stop توقف
stopple توقف
stopping توقف
halted توقف
stops توقف
parks محل توقف
closest ایست توقف
stay توقف مکث
closes ایست توقف
stayed توقف کردن
slack توقف درحرکت
bankruptcy توقف بازرگان
slackest توقف درحرکت
slacks توقف درحرکت
stayed توقف مکث
bankruptcies توقف بازرگان
stopcocks وسیله توقف
until stop [up to the stop] تا جای توقف
failures توقف کردن
failure توقف کردن
bar stop توقف میله
cease ایست توقف
park محل توقف
ceased ایست توقف
parked محل توقف
ceases ایست توقف
ceasing ایست توقف
port of call بندر توقف
ports of call بندر توقف
continuously بدون توقف
stopcock وسیله توقف
close ایست توقف
stay توقف کردن
no waiting توقف ممنوع
down time زمان توقف
stoppage of the game توقف بازی
hemostasis توقف خونریزی
stop sign علامت توقف
halt instruction دستورالعمل توقف
stop instruction دستورالعمل توقف
halting place توقف گاه
nonstop بدون توقف
stop bit بیت توقف
idle period زمان توقف
program stop توقف برنامه
payment stopped توقف پرداخت
parking place جایگاه توقف
no parking توقف ممنوع
suspensive درحال توقف
lay-bys منطقه توقف
lay by منطقه توقف
thermal critical point نقطه توقف
black induction توقف القا
break key کلید توقف
break point نقطه توقف
carport توقف گاه
sudden stoppage توقف ناگهانی
come down gracefully توقف منضبط
closer ایست توقف
dead halt توقف مطلق
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] توقف کردن
lay-by منطقه توقف
hover درحال توقف پر زدن
stop over توقف کوتاه مدت
prevented توقف رخ دادن چیزی
pull up توقف کردن [اتومبیل]
prevents توقف رخ دادن چیزی
prevent توقف رخ دادن چیزی
preventing توقف رخ دادن چیزی
hovered درحال توقف پر زدن
no end <idiom> پی درپی بدون توقف
stop off <idiom> توقف بین راه
stop dead/cold <idiom> سریع توقف کردن
slow-down <idiom> به توقف کامل نرسیدن
time in ادامه بازی پس از توقف
avast ایست توقف کنید
shut down point نقطه توقف تولید
hold back توقف مانع شدن
machine down time زمان توقف ماشین
a thorugh train قطار بدون توقف
hang-ups معوق شدن توقف
hang-up معوق شدن توقف
hovers درحال توقف پر زدن
termination خاتمه دادن یا توقف
hang up معوق شدن توقف
machine idle time زمان توقف ماشین
rest توقف فرمان ازاد
stop توقف انجام کار
stopped توقف انجام کار
stopping ایستادن توقف کردن
stopping توقف انجام کار
stops ایستادن توقف کردن
stops توقف انجام کار
off one's back <idiom> توقف آزار رساندن
measure توقف رخ دادن چیزی
stop ایستادن توقف کردن
whoa امر به توقف دادن
rests توقف فرمان ازاد
blocks توقف رویدادن چیزی
blocked توقف رویدادن چیزی
cardiac arrest توقف ناگهانی قلب
stopped ایستادن توقف کردن
block توقف رویدادن چیزی
cardiac arrests توقف ناگهانی قلب
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
dwelled ساکن شدن زمان توقف
jump stop توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
check خطا یا توقف کوچک در فرآیند
dwell محل توقف توقفگاه استراحت
lay over در نیمه راه توقف کردن
lie to درجهت باد توقف کردن
dwelled محل توقف توقفگاه استراحت
hole high توقف گوی در کنار سوراخ
holds دریافت کردن گرفتن توقف
hold دریافت کردن گرفتن توقف
dwells ساکن شدن زمان توقف
dwells محل توقف توقفگاه استراحت
hangup توقف ناگهانی برنامه جاری
checks خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checked خطا یا توقف کوچک در فرآیند
protecting توقف آسیب دیدن چیزی
dwell ساکن شدن زمان توقف
nonprogrammed halt توقف برنامه ریزی نشده
intercity train قطار بین شهری با توقف
stop توقف منزلگاه بین راه
adjustable stop توقف قابل تنظیم [مهندسی]
stopped توقف منزلگاه بین راه
stopping توقف منزلگاه بین راه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com