Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
debilitation
ناتوان سازی
Other Matches
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
disabled
ناتوان
infirm
ناتوان
unfit
<adj.>
ناتوان
incapable
<adj.>
ناتوان
impotent
<adj.>
ناتوان
invalid
ناتوان
unable
ناتوان
inable
<adj.>
ناتوان
incapacitated
<adj.>
ناتوان
incompetent
<adj.>
ناتوان
handicapped
ناتوان
invalids
ناتوان
asthenic
ناتوان
impuissant
ناتوان
incapable
ناتوان
sickly
ناتوان رنجور
weakling
ناتوان بی بنیه
invalidates
ناتوان کردن
decayed
که ناتوان میشود
weaklings
ناتوان بی بنیه
feeblest
ناتوان عاجز
feebler
ناتوان عاجز
disabling
ناتوان کردن
decays
که ناتوان میشود
disables
ناتوان ساختن
decaying
که ناتوان میشود
sicklier
ناتوان رنجور
decay
که ناتوان میشود
disables
ناتوان کردن
disabling
ناتوان ساختن
feeble
ناتوان عاجز
disable
ناتوان ساختن
impotent
ناتوان اکار
invalidated
ناتوان کردن
debilitant
ناتوان کننده
disable
ناتوان کردن
debilitate
ناتوان کردن
invalids
ناتوان کردن
invalidate
ناتوان کردن
debilitative
ناتوان کننده
invalid
ناتوان کردن
sickliest
ناتوان رنجور
disenable
ناتوان کردن
irretentive
ناتوان در نگاهداری
interrupting
ناتوان کردن وقفه
interrupts
ناتوان کردن وقفه
disable
ناتوان ساختن از کارانداختن
interrupt
ناتوان کردن وقفه
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
disables
ناتوان ساختن از کارانداختن
enervate
ناتوان کردن بی اثرکردن
disable pulse
تپش ناتوان ساز
stalling torque
گشتاور پیچشی ناتوان
disabling
ناتوان ساختن از کارانداختن
incapacitating
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate
ناتوان ساختن محجور کردن
addled
<adj.>
گیج و ناتوان در درست فکر کردن
disarm
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
down
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
comment
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
disarmed
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
commenting
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
cycle stealing
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
gruel
عاجز کردن ناتوان کردن
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
interrupt
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
individualises
تک سازی
individualising
تک سازی
flooring
کف سازی
individualize
تک سازی
deflexion
خم سازی
retortion
خم سازی
individualized
تک سازی
pavements
کف سازی
repk lection
پر سازی
pavement
کف سازی
padding
له سازی
stylization
مد سازی
flection
خم سازی
compaction
تو پر سازی
truncation
بی سر سازی
retortion
کج سازی
individualizing
تک سازی
individualizes
تک سازی
individualised
تک سازی
local anasthesia
سر سازی
bridgework
پل سازی
individualization
تک سازی
idolization
بت سازی
bridge building
پل سازی
individuation
تک سازی
individualization
فرد سازی
abbreviation
کوته سازی
assimilation
همگون سازی
milling
ارد سازی
dwelling construction
خانه سازی
replacements
جانشین سازی
duplexing
مضاعف سازی
ichnography
زمینه سازی
assimilation
درون سازی
separating
جدا سازی
solutions
چاره سازی
solution
چاره سازی
stripping
برهنه سازی
image formation
تصویر سازی
immortalization
جاوید سازی
impregnation
ابستن سازی
curtailment
کوتاه سازی
incavation
پوک سازی
replacement
جانشین سازی
inceration
موم سازی
elution
پاکیزه سازی
inculcation
جایگیر سازی
mutilation
معیوب سازی
individualization
منفرد سازی
dwelling construction
اپارتمان سازی
extinction
خاموش سازی
die making
حدیده سازی
detersion
پاک سازی
derichment
رقیق سازی
vaporization
بخار سازی
invalidation
باطل سازی
irksomeness
کسل سازی
wearisomeness
کسل سازی
deprival
بی بهره سازی
denudation
برهنه سازی
denaturation
مصنوعی سازی
irreticence
فاش سازی
industrialization
صنعتی سازی
nationalization
ملی سازی
humanization
مردمی سازی
oscillation
نوسان سازی
die shop
حدیده سازی
inurement
معتاد سازی
simulations
فاهر سازی
domestication
اهلی سازی
individuation
جدا سازی
divestment
بی بهره سازی
divestiture
برهنه سازی
inebriation
مست سازی
divestiture
بی بهره سازی
discolourment
بدرنگ سازی
inflexion
خم سازی خمیدگی
infuriation
خشمگین سازی
dilution
رقیق سازی
idealised
دلخواه سازی
inspissation
غلیظ سازی
intensification
پر قوت سازی
enrichment
غنی سازی
hymnography
سرود سازی
gelatination
دلمه سازی
gemination
جفت سازی
formularization
فرمول سازی
form work
کاذب سازی
forging signatures
امضا سازی
glasswork
شیشه سازی
foliation
برگ سازی
resolving
برطرف سازی
notification
اگاه سازی
relocation
جابجا سازی
oscillations
نوسان سازی
flatting
تنکه سازی
feminization
مونث سازی
evisceration
تهی سازی
eversion
واژگون سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com