Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
equally
<adv.>
همان مقدار
just as well
<adv.>
همان مقدار
Search result with all words
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
equivalent
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalents
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
rem
مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
Other Matches
same
یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
No sooner was he gone than he was kI'lled .
رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
همان آش است و همان کاسه .
synchronous
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same
همان چیز همان
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
this same
همان
very
همان
selfsame
همان
identic
همان
identical
همان
same
همان
idem
همان
thingummy
همان
therabout
در همان نزدیکی
selfsame
درست همان
it is the same thing
همان است
that once
همان یک بار
one
یکی از همان
self-same
همان خود
self same
همان خود
ones
یکی از همان
same
همان کار
i went on the instant
در همان ان رفتم
i went that instant
در همان ان رفتم
same
همان جور
of the same kind
از همان نوع
the reinbefore
همان سندیاقرارداد
equally
<adv.>
به همان طریق
at the very beginning
از همان اولش
s.c
همان پرونده
of that ilk
اهل همان جا
of that ilk
دارای همان جا
accordingly
از همان قرار
s.c
همان دعوی
instatu quo
در همان حال
nothing short of
عینا همان
very
همان همین
for that matter
<idiom>
به همان علت
just as well
<adv.>
به همان طریق
even
دارای همان تاریخ
In the ( same ) usual place.
در همان جای همیشگه
Just as well you didnt come .
همان بهتر که نیامدی
one
عین همان یکی
idem
همان نویسنده در همانجا
of even date
دارای همان تاریخ
we are in the same way
ما هم همان حال را داریم
She promised to bring it but never did .
همان آوردنی که بیاورد !
ones
عین همان یکی
It comes to the same thing .
باز هم همان ؟ یشود
it is much the same
تقریبا همان است
quasi-
مشابه یا تقریباگ همان
He would never retract .
هر چه بگوید همان است
What wI'll be woll be.
هر چقدر قسمت با شد همان می شود
about as high
تقریبا` همان اندازه بلند
What so ever a man soweth ,that shall he also reap.
<proverb>
هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
step jump
پرش و برگشت روی همان پا
lighter shade
از همان رنگ ولی روشن تر
thereinbefore
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
isomeric
متشابه الترکیب دارای همان اجزا
i wrote as neatly as he did
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
abs
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
This is just what I want . This is the very thing I want .
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
time
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
per
همان طور که در الگو نشان داده شده
one two
تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
echoes
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
echoing
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
timed
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
echoed
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
times
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
This is the very thing I wanted.
این همان چیزی است که دلم می خواست
what you see is what you get
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
constants
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
European rose
طرح گل رز اروپایی
[که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
constant
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
times
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
loop jump
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
democratic network
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
timed
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
positive
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
ipsilateral
قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
busman's holiday
تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
counter jump
پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
landgrave
لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
production missile
موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
exception
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
real time
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
synchronous
سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
bears
تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
synchronous
شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
real time
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
bear
تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
synchronous
حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
walley
پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
autos
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
slaving
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
fixes
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
slaved
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
extension
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
slaves
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
bookmarks
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
bookmark
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
fix
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
climp milling
عمل فرز کاری که طی ان قطعه کار در همان جهت حرکت تیغه برش به جلومرکت میکند
toe walley
پرش از لبه عقبی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی همان پا بکمک فشار نوک اسکیت
center of gyration
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
texts
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
serial
دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
serials
دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
doubled up
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
preview
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
previews
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
natural english
گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
atoms
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
bracket
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
compiler
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
mazurka
پرش از عقب یک اسکیت با نیم چرخش و برگشت بجلو همان اسکیت و سر خوردن روی پای دیگر
non dedicated server
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
nonaligned
نوک خواندن که در همان محل رسانه مغناطیسی نیست که نوک نوشتن بود. تولید کمبود کیفیت سیگنال
spatter
مقدار کم
spattering
مقدار کم
spatters
مقدار کم
iso quant
مقدار
scantling
مقدار
volumes
مقدار
royalty tonnage
مقدار
extent
حد مقدار
spattered
مقدار کم
modicum
مقدار کم
truth table
دو مقدار
quantity
مقدار
quantities
مقدار
volume discount
مقدار
quantum
مقدار
valuing
مقدار
soupcon
مقدار کم
sprinkling
مقدار کم
penny worth
مقدار کم
magnitude
مقدار
outturn
مقدار
sum
مقدار
value
مقدار
measurment
مقدار
dealt
مقدار
values
مقدار
volume
مقدار
total
مقدار
amounting
مقدار
size
مقدار
deals
مقدار
amounts
مقدار
amounted
مقدار
amount
مقدار
deal
مقدار
t value
مقدار تی
summa
مقدار
sizes
مقدار
percentage
مقدار
percentages
مقدار
smidgin
مقدار کم
smidgen
مقدار کم
sup
مقدار
batch
مقدار
supping
مقدار
mouthful
مقدار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com