Total search result: 201 (19 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
hidden |
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند |
|
|
Other Matches |
|
hidden |
خط وی تشکیل دهنده شی سه بعدی ولی هنگام نمایش آن به صورت دوبعدی پاک می شوند |
depth quening |
سه بعدی کردن یک شی دوبعدی |
model geometric |
نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل |
quadratic quotient search |
الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند |
vdt |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
VDUs |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
VDU |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
orphaned |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
orphans |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
orphan |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
damaged in transit |
صدمه دیده هنگام ترانزیت |
subroutine |
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود |
positive |
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد |
infinity |
مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند. |
reads |
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است |
read |
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است |
observer |
مشاهده کننده |
observers |
مشاهده کننده |
participant observer |
مشاهده گر شرکت کننده |
dynamically |
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن |
dynamic |
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن |
stop |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
stopped |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
stops |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
store |
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند |
stopping |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
storing |
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند |
transparent |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
transparently |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
cache memory |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
cache |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
caches |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
quad |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
quads |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
stack |
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود |
stacked |
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود |
stacks |
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود |
sector |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
sectors |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
free form |
نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد |
observers |
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه |
observer |
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه |
doa |
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند |
flags |
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است |
flag |
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
projecting |
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر |
optical |
فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری |
saddle bag |
خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.] |
spooler |
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده |
oughtn't |
نباید |
ought not |
نباید |
PHIGS |
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است |
sequential |
داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند |
one must |
نباید گفت |
overlay |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
traffic |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
trafficking |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
overlaying |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
overlays |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
traffics |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
trafficked |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
activity |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
activities |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
One must let sleeping dogs lie. |
دنبال شر نباید رفت |
routines |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
routinely |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
routine |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
batch processing |
سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند |
preemptive multitasking |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
stacks |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
stacked |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
stack |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
his heart to grief |
دل بکف غصه نباید سپرد |
You should not over – exert yourself. |
نباید بخودتان فشار بیاورید |
end |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
ended |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
ends |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
detects |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
detecting |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
detected |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
detect |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
One must not judge by appearances . |
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد |
We should not have lost sight of the fact that ... |
ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که .. |
I musn't eat food containing ... |
من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم. |
forbid |
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود |
forbids |
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود |
No one needed to know save herself / outside herself [American E] . |
به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد. |
Time lost cannot be won again. <idiom> |
فرصت غنمیت است نباید از دست داد. |
throwing line |
نیمدایرهای که پرتابگر نیزه نباید از ان تجاوز کند |
Something wI'll turn up . |
خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد ) |
This must not happen in future at any cost. |
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید. |
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> |
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند. |
saturated colour |
که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند |
trimetrogon |
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی |
piezoelectric |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
machiavelian |
مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید |
one should not drop the pilot |
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند |
to shoot one's mouth off <idiom> |
چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه] |
clear one's ears |
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب |
bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
course line shot |
مشاهده در خط |
observation |
مشاهده |
observations |
مشاهده |
seeing |
مشاهده |
observantion |
مشاهده |
row |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
rowed |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
rows |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
faculty of observation |
قوه مشاهده |
observational techniques |
فنون مشاهده |
naturalistic observation |
مشاهده طبیعی |
twing |
مشاهده کردن |
observation error |
خطای مشاهده |
perceived |
مشاهده کردن |
sees |
مشاهده کردن |
behold |
مشاهده کردن |
observes |
مشاهده کردن |
objective |
قابل مشاهده |
observing |
مشاهده کردن |
perceive |
مشاهده کردن |
perceives |
مشاهده کردن |
perceiving |
مشاهده کردن |
objectives |
قابل مشاهده |
perceptivity |
قوه مشاهده |
beheld |
مشاهده شده |
beheld |
مشاهده کرده |
unseen |
مشاهده نشده |
ovservation |
قوه مشاهده |
observational |
مبنی بر مشاهده |
beholding |
مشاهده کردن |
observability |
مشاهده پذیری |
animadversion |
مراقبت مشاهده |
beholds |
مشاهده کردن |
see |
مشاهده کردن |
apperceive |
مشاهده کردن |
observe |
مشاهده کردن |
observed |
مشاهده کردن |
perception of an object |
مشاهده یا دیدن چیزی |
ovservation |
مشاهده رصد کردن |
empirically |
از روی مشاهده و تجربه |
perceivable |
مشاهده کردنی دیدنی |
indiscernibly |
بطور غیرقابل مشاهده |
perceptiveness |
بینایی قوه مشاهده |
observed score |
نمره مشاهده شده |
observed frequency |
بسامد مشاهده شده |
participant observation |
مشاهده توام با مشارکت |
observable quantity |
کمیت مشاهده پذیر |
histories |
صفحاتی که مشاهده شده |
observational error |
خطای مشاهده [ریاضی] |
a posteriori |
مبنی بر تجربه و مشاهده |
spot |
مشاهده کردن گلوله ها |
sight the anchor |
مشاهده کردن لنگر |
perception |
مشاهده قوه ادراک |
imperceptibly |
بطور غیرقابل مشاهده |
perceptions |
مشاهده قوه ادراک |
imperceptible |
غیر قابل مشاهده |
history |
صفحاتی که مشاهده شده |
spots |
مشاهده کردن گلوله ها |
identify |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
identified |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
identifies |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
reviews |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
identifying |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
imperceptibility |
غیر قابل مشاهده بودن |
review |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
reviewing |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
reviewed |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
see for oneself |
از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن |
eying |
دیده |
eye |
دیده |
eyes |
دیده |
eyeing |
دیده |
eye water |
اب دیده |
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. |
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت. |
confucion symbols |
علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود |
privileged communication |
مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود |
observer |
دیده بان |
sightless |
دیده نشده |
scout |
دیده وری |
observers |
دیده بان |
feeders |
دیده بان |
vedette |
دیده ورسوار |
worldly wise |
جهان دیده |
hardened steel |
فولاد اب دیده |
in sight |
دیده شدنی |
scout car |
خودرو دیده ور |
feeder |
دیده بان |
light struck |
نور دیده |
feeler |
دیده بان |
feelers |
دیده بان |
imperceptible |
دیده نشدنی |
eyeless |
بی بصیرت بی دیده |
monitoring |
دیده بانی |
damaged |
خسارت دیده |