Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
impressionability
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
Other Matches
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
accessibility
امادگی برای پذیرایی
distensibility
امادگی برای بادکردن
ingenuity
امادگی برای اختراع
opposability
امادگی برای روبرو گذاشتن
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
reagency
امادگی برای واکنش یا معرفی
fluctuability
امادگی برای بالاوپایین رفتن
ready solubility in water
امادگی برای زودحل شدن دراب
mission ready
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
removability
ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
inseparability
عدم امادگی برای جدا شدن
communicativeness
امادگی برای رساندن خبر پرگویی
insuperability
عدم امادگی برای از میان برداشتن
inerrability
معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
irresponsiveness
عدم امادگی برای پاسخ دادن
operating level
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
impulsiveness
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
vitrescence
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
inductility
عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
put and take fishing
انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
condensability
قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
contractibility
قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
perch
قرارگرفتن
perched
قرارگرفتن
sit
قرارگرفتن
perches
قرارگرفتن
perching
قرارگرفتن
sits
قرارگرفتن
to rangeoneself
قرارگرفتن
centers
درمرکز قرارگرفتن
heels
درپاشنه قرارگرفتن
centre
درمرکز قرارگرفتن
center
درمرکز قرارگرفتن
centred
درمرکز قرارگرفتن
centered
درمرکز قرارگرفتن
formation
ترتیب قرارگرفتن
bring up the rear
<idiom>
آخرهمه قرارگرفتن
back
برپشت چیزی قرارگرفتن
call on to the carpet
<idiom>
مورد مواخذه قرارگرفتن
backs
برپشت چیزی قرارگرفتن
situation of a building
وضع قرارگرفتن بنا
draw fire
<idiom>
مورد انتقاد قرارگرفتن
disposal
در معرض دید قرارگرفتن
setup
وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
run the gauntlet
<idiom>
درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
crowd the plate
نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
hull defilade
تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
use up
تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
air defense readiness
وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
tucks
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
expose
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
air start
طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
exposing
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
novices
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
novice
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
problem program
برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
predispostion
امادگی
form
امادگی
preparations
امادگی
readiness
امادگی
forms
امادگی
penchant
امادگی
conditioning
امادگی
formed
امادگی
disposition
امادگی
covers
امادگی
proneness
امادگی
kelter or kilter
امادگی
kelter
امادگی
cover
امادگی
tautness
امادگی
preparation
امادگی
preparedness
امادگی
coverings
امادگی
susceptibility
امادگی
qualification
امادگی
availability
زمان امادگی
state of alert
وضعیت امادگی
erg
2- امادگی ذاتی
indisposition
عدم امادگی
reconditioning
تجدید امادگی
physical fitness
امادگی جسمانی
combat readiness
امادگی رزمی
medical fitness
امادگی پزشکی
preparatory school
اموزشگاه امادگی
hottest
امادگی کامل
hot
امادگی کامل
training camp
اردوی امادگی
readiness
امادگی رزمی
preparatory interval
دوره امادگی
preparatory schools
اموزشگاه امادگی
vigilance
امادگی چالاکی
insusceptibility
عدم امادگی
indisposedness
عدم امادگی
half way houses
خانههای امادگی
indispositions
عدم امادگی
third degree of readiness
امادگی درجه سه
peripheral
دوره امادگی
reading readiness
امادگی خواندن
second degree of readiness
امادگی درجه دو
work out
تمرین امادگی
peak up
در اوج امادگی
unreadiness
عدم امادگی
condition of readiness
شرایط امادگی
liability to disease
تعهد امادگی
law of readiness
قانون امادگی
operational readiness
امادگی عملیاتی
hotter
امادگی کامل
data terminal ready
امادگی ترمینال داده
operational performance category
طبقه امادگی عملیاتی
materiel readiness
امادگی رزمی وسایل
preparation
امادگی اماده سازی
data set ready
امادگی مجموعه داده ها
condition code
کد وضعیت امادگی اقلام
lurching
امادگی شکست فاحش
condition of readiness
وضعیت امادگی رزمی
lurch
امادگی شکست فاحش
lurched
امادگی شکست فاحش
lurches
امادگی شکست فاحش
preparations
امادگی اماده سازی
flyable dud
بدون امادگی رزمی
fourth degree of readiness
امادگی درجه چهار
level of readiness
سطح امادگی رزمی
readiness category
نوع امادگی رزمی
peripheral course
دوره امادگی نظامی
combat ready
دارای امادگی رزمی
operational performance category
امادگی عملیاتی از طبقه
readiness category
درجه امادگی رزمی
habilitation
لباس پوشاندن امادگی
physical fitness
امادگی عمومی جسمانی
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
readiness
اماده باش امادگی
sight-read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
haemophillia
امادگی بخون رفتن زیاد
teachability
امادگی جهت یاد گرفتن
sight-reading
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads
بدون امادگی قبلی اجراکردن
stymieing
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymies
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
snug down
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
materiel readiness
میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
flight readiness firing
ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
army ready material program
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
influencing
تاثیر
semplice
بی تاثیر
effectiveness
تاثیر
hank
تاثیر
influence
تاثیر
impressiveness
تاثیر
influenced
تاثیر
forcibly
با تاثیر
influences
تاثیر
hanks
تاثیر
influxes
تاثیر
efficacy
تاثیر
sensation
تاثیر
influence line
خط تاثیر
forcefulness
تاثیر
adaphorous
بی تاثیر
effect
تاثیر
affection
تاثیر
effected
تاثیر
sensations
تاثیر
effecting
تاثیر
influx
تاثیر
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
dtr
Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
war footing
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
influenced
تاثیر کردن بر
inductive influence
تاثیر القائی
aerate
در تحت تاثیر
impress
تاثیر کردن بر
impressed
تاثیر کردن بر
after-effect
تاثیر بعدی
impressing
تاثیر کردن بر
impressionability
تاثیر پذیری
impressional
تاثیر کننده
aerating
در تحت تاثیر
aerates
در تحت تاثیر
size effect
تاثیر اندازه
aerated
در تحت تاثیر
impressible
تاثیر پذیر
efficacy
درجه تاثیر
influence
تاثیر کردن بر
efficacity
تاثیر سودمندی
make an impression
تاثیر گذاشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com