Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
floating cargo |
باری که باکشتی حمل میشود |
|
|
Other Matches |
|
watt |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
watts |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
embarcation |
حمل باکشتی |
embarcation |
عزیمت باکشتی |
imbark |
باکشتی بودن |
waterline |
خط بر خورد اب باکشتی |
to sail a sea |
باکشتی عبورکردن ازدریا |
shippable |
قابل حمل باکشتی |
ship |
باکشتی فرستادن یا حمل کردن |
ships |
باکشتی فرستادن یا حمل کردن |
shipments |
کالای حمل شده باکشتی |
shipper |
حمل کمننده کالا باکشتی |
shipment |
کالای حمل شده باکشتی |
steamboat |
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن |
stow away |
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره |
how many day's sail is it? |
چند روز راه است باکشتی |
shipment |
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی |
shipments |
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی |
top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
sectors |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
sector |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
sailings |
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن |
sail |
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن |
sailed |
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن |
idle runing |
بی باری |
infertility |
بی باری |
idling |
بی باری |
unloads |
بی باری |
freighters |
باری |
barye |
باری |
freighter |
باری |
unloaded |
بی باری |
infecundity |
بی باری |
utility |
باری |
sterility |
بی باری |
unload |
بی باری |
empty load |
بی باری |
freight cars |
واگن باری |
freight car |
واگن باری |
vans |
واگن باری |
cargo ship |
کشتی باری |
lighters |
قایق باری |
dead weight tonnage |
گنجایش باری |
railroad carriage |
واگن باری |
cargo liner |
کشتی باری |
cargo boat |
کشتی باری |
lorries |
ماشین باری |
van |
واگن باری |
praam |
باری یاتوپدار |
road transport vehicle |
ماشین باری |
scow |
یدک کش باری |
lighter |
قایق باری |
fourgon |
واگون باری |
fright car |
واگن باری |
rafts |
قایق باری |
idle frequency |
فرکانس بی باری |
idle period |
پریود بی باری |
idle time |
زمان بی باری |
lighterage |
قایق باری |
neutral position |
وضعیت بی باری |
idling cycle |
سیکل بی باری |
no load condition |
حالت بی باری |
no load current |
جریان بی باری |
no load speed |
سرعت بی باری |
no load switching |
سوئیچینگ بی باری |
motortruck |
کامیون باری |
no load voltage |
ولتاژ بی باری |
raft |
قایق باری |
freight trains |
قطار باری |
idle current |
جریان بی باری |
lorry |
ماشین باری |
freight train |
قطار باری |
cargo master |
نوعی هواپیمای باری |
no load torque |
گشتاور پیچشی بی باری |
van |
واگن باری سرپوشیده |
perfunctory |
باری بهر جهت |
vans |
واگن باری سرپوشیده |
lorries |
اتومبیل باری گاری |
sexual promiscuity |
بی بند و باری جنسی |
boxcar |
یکنوع واگن باری |
ideal no load voltage |
ولتاژ بی باری ایده ال |
lighters |
کشتی باری کوچک |
lighter |
کشتی باری کوچک |
no load loss |
تلف یا تلفات بی باری |
promiscuity |
بی بند و باری جنسی |
lorry |
اتومبیل باری گاری |
lift helicopter |
هلی کوپتر باری |
truckloads |
به گنجایش یک ماشین باری |
overload principle |
اصل اضافه باری |
floating cargo |
باری که دردریا است |
ideal no load d.c. voltage |
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال |
idle current connection |
اتصال جریان بی باری |
idling current connection |
اتصال جریان بی باری |
truckload |
به گنجایش یک ماشین باری |
autoloading |
باری نیم خودکار |
wannigan |
سقف تراکتور یا ماشین باری |
wanigan |
سقف تراکتور یا ماشین باری |
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something |
حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن |
nosing |
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند |
freighter |
کرایه کننده کشتی باری |
the supreme |
خداوند متعال باری تعالی |
freighters |
کرایه کننده کشتی باری |
galliot |
کرجی باری یا ماهی گیری |
galiot |
کرجی باری یاماهی گیری هلندی |
carack |
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی |
lighters |
با قایق باری کالا حمل کردن |
carrack |
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی |
lighter |
با قایق باری کالا حمل کردن |
globe master |
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره |
milner bary gambit |
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج |
entrucking table |
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی |
plateform car |
واگن باری بدون دیوار راه اهن |
heian sandan |
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری |
echoing |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoes |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoed |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echo |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
perfoliate |
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود |
forms |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
formed |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
form |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
trace |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
traced |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
traces |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
averaging |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averages |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
average |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaged |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
compartment marking |
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری |
loads |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
load |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
soft |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
dummies |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
dummy |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
softer |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
softest |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
limit load |
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود |
throughput |
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود |
town fog |
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود |
suffix notation |
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید |
second |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconded |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconding |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconds |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
master |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
masters |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
mastered |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
workgroup |
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود |
faxing |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxed |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxes |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
fax |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
standards |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
autos |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
auto |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
standard |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
portable |
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود |
phototransistor |
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود |
self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
config.sys |
این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود |
transferring |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transfers |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
asynchronous |
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند |
palmtop |
کامپیوتر شخصی که آن قدر کوچک است که در یک است جا میشود و با دست دیگر پردازش میشود |
addition |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |
additions |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |
modes |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد |
mode |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد |
resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
POSIX |
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود |
hercules |
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس |
page |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
paged |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
pages |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
phase |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. |
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود. |
warehousing system |
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود |
read |
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
reads |
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
maid of honour |
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری |
maids of honor |
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری |
maid of honor |
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری |
neutral position |
وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری |
destinations |
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود |
destination |
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود |
sector |
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند |
sectors |
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند |
asynchronous computer |
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام |
multicast packet |
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود |
time |
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد |
timed |
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد |
times |
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد |
soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |