English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
compression بهم فشردگی متراکم سازی
Search result with all words
data compression متراکم سازی داده ها فشردگی داده ها
Other Matches
depth of indentation عمق فشردگی در جاده سازی اسفالت
data aggregate متراکم سازی داده ها
data compression متراکم سازی داده ها
compaction فشرده سازی متراکم کردن
augmentative متراکم شونده متراکم کننده
aggregates متراکم متراکم ساختن
aggregate متراکم متراکم ساختن
compactions فشردگی
compression فشردگی
compaction به هم فشردگی
flattening فشردگی
strangulation فشردگی
packing فشردگی
compaction فشردگی
contraction فشردگی
jammed فشردگی
jams فشردگی
jam فشردگی
distraint فشردگی
coarctation فشردگی
contractions فشردگی
condensation به هم فشردگی
cold extrude فشردگی سرد
cerebral compression فشردگی مغزی
packing factor ضریب فشردگی
cold extrusion فشردگی سرد
data compaction فشردگی داده ها
precompression پیش فشردگی
compressive strength تاب فشردگی
compressibility قابلیت فشردگی
molecular packing به هم فشردگی مولکولی
storage compaction فشردگی انباره
compaction بهم فشردگی
compression درهم فشردگی
coefficient of compressibility ضریب قابلیت فشردگی
prestressing method روش پیش فشردگی
cold extrusion die حدیده فشردگی سرد
impaction بهم فشردگی بسته بندی
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
compacting متراکم
compact متراکم
cumulative متراکم
compressed متراکم
cumulative distribution متراکم
compacted متراکم
compacts متراکم
compactness متراکم
cumulous متراکم
dense متراکم
denser متراکم
agglomerative متراکم
densest متراکم
leak proof متراکم
accumulated متراکم
cumulative frequency فراوانی متراکم
jams متراکم کردن
jammed متراکم کردن
incompact غیر متراکم
compress متراکم کردن
compressing متراکم کردن
combustor متراکم کننده
comperssion capacitor خازن متراکم
compressed air هوای متراکم
compaction متراکم کردن
data aggregate دادههای متراکم
compresses متراکم کردن
condenses همچگال متراکم
compact متراکم کردن
compressor متراکم کننده
condensing همچگال متراکم
compressors متراکم کننده
agglomerate متراکم شدن
accumulated capital سرمایه متراکم
compacts متراکم کردن
compacting متراکم کردن
massy متراکم غلیظ
compacted متراکم کردن
condensing متراکم کردن
condenses متراکم کردن
densify متراکم کردن
dense binary code رمزدودویی متراکم
dense list لیست متراکم
condense همچگال متراکم
jam متراکم کردن
condense متراکم کردن
voluminous متراکم انبوه
pack متراکم کردن فشردن
clog متراکم وانباشته کردن
condensed mercurytemperature دمای جیوه متراکم
supercharger پیش متراکم کننده
packs متراکم کردن فشردن
supercharge متراکم کردن مقدماتی
clogged متراکم وانباشته کردن
clogs متراکم وانباشته کردن
soil consolidation متراکم کردن خاک
heavily overcast ابری متراکم [هواشناسی]
cumulous مانند ابرهای متراکم
eluvium خاک باداورده و متراکم
trust fund وجوه متراکم شده
gas compressor متراکم کننده هوا
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
cumulus ابر متراکم و روی هم انباشته
accumulating روی هم گذاشتن متراکم کردن
planosol گل سفید نرم و متراکم فلات
air compresser دستگاهی که هوا را متراکم میکند
laminated product تولید ماده متراکم متورق
accumulates روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulate روی هم گذاشتن متراکم کردن
coke pusher دستگاه متراکم کننده ذغال کک
accumulated dividend سود سهام متراکم شده
wilson cloud نوعی ابر غلیظ و متراکم
compressed gas cylinder سیلندر محتوی گاز متراکم
over consolidated clay خاک رس متراکم شده باپیشفشردگی
grouter دستگاه متراکم کننده سیمان
cumuli ابر متراکم و روی هم انباشته
incompressibly بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
chert نوعی سنگ چخماق که ریزدانه و متراکم است
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
glomerule خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
rollers دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
provident fund وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
roller دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
cumulo nimbus ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
crunching متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
prestressing پیش تنیده پیش فشردگی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
inflame اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressing خلاصه کردن متراکم کردن
amasses توده کردن متراکم کردن
congest متراکم کردن گرفته کردن
compresses خلاصه کردن متراکم کردن
amass توده کردن متراکم کردن
amassed توده کردن متراکم کردن
amassing توده کردن متراکم کردن
compress خلاصه کردن متراکم کردن
to get clogged مسدود شدن [بسته شدن ] [متراکم وانباشته شدن]
retained earnings درامدهای تقسیم نشده درامدهای متراکم- شده درامدهای نگهداری شده
individualising تک سازی
pavements کف سازی
pavement کف سازی
individualises تک سازی
local anasthesia سر سازی
compaction تو پر سازی
repk lection پر سازی
flection خم سازی
individualize تک سازی
truncation بی سر سازی
deflexion خم سازی
individualized تک سازی
stylization مد سازی
individualizes تک سازی
individualizing تک سازی
individualised تک سازی
bridge building پل سازی
padding له سازی
bridgework پل سازی
individualization تک سازی
retortion خم سازی
individuation تک سازی
idolization بت سازی
retortion کج سازی
flooring کف سازی
metabolic سوخت و سازی
miniaturization کوچک سازی
brazier برنج سازی
simulations شبیه سازی
negation خنثی سازی
simulations فاهر سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com