Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
ragtag
توده طبقات پست
Search result with all words
rabble
توده طبقات پست ازدحام
Other Matches
tump
توده درختان واقع بر روی تپه توده
tag rag
طبقات
folia
طبقات
economic classes
طبقات اقتصادی
categories of maintenance
طبقات نگهداری
high-class
از طبقات بالا
stratification
تشکیل طبقات
folia
طبقات نازک
coal measures
طبقات زغال خیز
ratag
طبقات پایین اجتماع
macro
طبقات و عملیات در یک تابع
across the board
شامل تمام طبقات
the rabble
طبقات پایین اجتماع
The various strata of society.
طبقات مختلف اجتماع
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
Brahmins
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
caste
طبقات مختلف مردم هند
castes
طبقات مختلف مردم هند
state of the realm
طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
goodies
زن کامل و محترمه از طبقات پایین
goody
زن کامل و محترمه از طبقات پایین
upper class
وابسته به طبقات بالای اجتماع
classless
بدون طبقات اجتماعی یا اقتصادی
upper classes
وابسته به طبقات بالای اجتماع
Brahmin
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
ranks
طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
ranked
طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
rank
طبقات صفوف یکان سلسه مراتب
index fossil
سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
stratification
تشکیل طبقات زمین چینه بندی
tectonics
مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی
stratigraphy
وضع وساختمان طبقات زمین چینه شناسی
interlaminate
در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن
inter laminate
[در بین ورقه ها یا طبقات متناوب قرار دادن]
staged
تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
germ layer
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
ichthyosaurus
یکجور خزندهء بزرگ ماهی مانند در دورهء دوم طبقات الارضی
tertiery
پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
rand
لبه برامدگی لبه طبقات سنگ نوار
unit categories
انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
aggregates
توده
pyres
توده
massing
توده
shock
توده
mass
توده
the vulgar
توده
masses
توده
esquillage
توده
pyre
توده
heap
توده
aggregate
توده
ricked
توده
shell
توده
shelling
توده
shells
توده
hill
توده
hills
توده
plebs
توده
conglomerations
توده
oodles
توده
ruck
توده
conglomeration
توده
rucks
توده
the rabble
توده
shocks
توده
dollops
توده
dollop
توده
ricks
توده
ricking
توده
rick
توده
populace
توده
pile
توده
varletry
توده
piled
توده
heaps
توده
heaping
توده
shocked
توده
aggregation
توده
wads
توده
blocks
توده
cumulation
توده
the many
توده
congeries
توده
stand
توده
accumulation
توده
accumulations
توده
blocked
توده
tag rag
توده
lot
توده
cumulus
توده
clot
توده
massively
توده
massive
توده
the masses
توده
clots
توده
sand pile
توده شن
bulk
توده
agglomeration
توده
agglomerative
توده شو
cumuli
توده
wad
توده
volume
توده
stack
توده
volumes
توده
stacked
توده
block
توده
ratag
توده
clotting
توده
stacks
توده
riff raff
توده
wadable
توده کردنی
sand hill
ریگ توده
lumps
توده کردن
mass formation
ارایش توده
stacker
توده کننده
the million
توده مردم
midden
توده کثافت
glacier
توده یخ غلتان
midden
توده فضله
glaciers
توده یخ غلتان
sand pile
توده ماسه
glaciers
توده یخ غلطان
glacier
توده یخ غلطان
lump
توده کردن
massed fire
اتش توده
mass psychology
روانشناسی توده ها
the multitude
توده مردم
snow drift
توده برف
cumulate
توده کردن
critical mass
توده حساس
critical mass
توده مهم
rolling mass
توده غلطان
coacervate
توده شده
cesspool
توده کثافت
biomass
زیست توده
biomass
توده زنده
the rank and file
توده ارتش
riffraff
زیادی توده
biomass
زیوه توده
aggregation
اجتماع توده
accumulation of snow
توده برف
roturier
عضو توده
dunghill
توده مزبله
in mass
به شکل توده
populace
توده مردم
icefall
توده یخ غلتان
heap of sand
توده ماسه
gomerulus
توده طوماری
glomeration
توده شدن
air mass
توده هوا
snowdrift
برف توده
mass concrete
بتن توده
snowdrifts
برف توده
pig iron
اهن توده
pig lead
توده سرب
dunghill
توده فضولات
agglomerate
توده انبوه
rucks
توده کردن
cairn
توده سنگ
compiled
توده کردن
compile
توده کردن
stockpiling
توده کردن
stockpiles
توده کردن
stockpiled
توده کردن
stockpile
توده کردن
blocks
توده قلنبه
blocked
توده قلنبه
block
توده قلنبه
barrows
پشته توده
barrow
پشته توده
fire-storms
توده اتش
compiles
توده کردن
compiling
توده کردن
massifs
توده سنگ
massif
توده سنگ
quarrying
توده انباشته
quarry
توده انباشته
quarries
توده انباشته
clouds
توده ابرومه
demos
توده مردم
clouding
توده ابرومه
cloud
توده ابرومه
fire-storm
توده اتش
fire storm
توده اتش
omnibuses
توده مردم
stack
توده کردن
lot
توده انبوه
icebergs
توده یخ شناور
icebergs
توده یخ غلتان
iceberg
توده یخ شناور
iceberg
توده یخ غلتان
aggregates
توده کردن
aggregates
انبوه توده
aggregate
توده کردن
stack
توده اجر
stacked
توده کردن
omnibus
توده مردم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com