Total search result: 204 (30 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
power |
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش |
powered |
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش |
powering |
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش |
powers |
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش |
|
|
Other Matches |
|
powering |
توقف منبع تغذیه الکتریکی |
power |
توقف منبع تغذیه الکتریکی |
powers |
توقف منبع تغذیه الکتریکی |
powered |
توقف منبع تغذیه الکتریکی |
switched |
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله |
switches |
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله |
switch |
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله |
positive |
اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند |
flexes |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
flexed |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
flex |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
flexing |
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند. |
surged |
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود |
surges |
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود |
surge |
وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود |
ups |
منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی |
uninterruptable power supply |
منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی |
turn on |
وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین |
powered |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
powers |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
power |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
powering |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
PSU |
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی |
isolation |
مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود |
touch |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
touches |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
powers |
خاموش کردن یک وسیله |
powering |
خاموش کردن یک وسیله |
powered |
خاموش کردن یک وسیله |
power |
خاموش کردن یک وسیله |
power supply |
منبع تغذیه |
noise |
منبع تغذیه |
power supplay |
منبع تغذیه |
noises |
منبع تغذیه |
power supply switch |
کلید منبع تغذیه |
electronic power supply |
منبع تغذیه الکترونیکی |
internal power supply |
منبع تغذیه داخلی |
turn off |
قط ع منبع تغذیه یک ماشین |
turn-off |
قط ع منبع تغذیه یک ماشین |
turn-offs |
قط ع منبع تغذیه یک ماشین |
power supply cable |
کابل منبع تغذیه |
electrostatic |
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی |
mains power supply unit |
واحد منبع تغذیه شبکه |
uninterruptable power supply |
منبع تغذیه وقفه ناپذیر |
switch |
یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار |
switches |
یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار |
switched |
یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار |
sag |
کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه |
sagged |
کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه |
sags |
کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه |
powering |
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی |
powered |
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی |
powers |
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی |
power |
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی |
over voltage protection |
وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد |
mechanical energy reservoir |
منبع انرژی الکتریکی |
voltage source |
منبع فشار الکتریکی |
powering |
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد |
powers |
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد |
power |
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد |
powered |
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد |
aircraft battery |
منبع الکتریکی برای هواپیما |
portable |
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود |
polarity |
بیان اینکه نقط های منبع یا collector جریان الکتریکی است . |
polarities |
بیان اینکه نقط های منبع یا collector جریان الکتریکی است . |
three pin plug |
ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته |
volatile memory |
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد. |
failed |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
fails |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
fail |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
hotter |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
static |
MAR که تا وقتی داده می پذیرد که منبع تغذیه روشن است و داده نیازی به تنظیم مجدد ندارد |
hottest |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hot |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
snuffer |
وسیله یا کسیکه چراغی راروشن یا خاموش کند |
flashes |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
flashed |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
flash |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
anodes |
ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله |
earths |
اتصال وسیله الکتریکی به زمین |
earth |
اتصال وسیله الکتریکی به زمین |
anode |
ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله |
powering |
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله |
cores |
وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی |
core |
وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی |
power |
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله |
cathode |
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری |
powered |
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله |
powers |
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله |
cathodes |
ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری |
minor sort key |
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند |
cyclotron |
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند |
batteries |
وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند |
battery |
وسیله شیمیایی که جریان الکتریکی ایجاد میکند |
buzzer |
وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند |
charges |
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند |
charge |
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند |
buzzers |
وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند |
loudspeaker |
وسیله الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به صوتی تبدیل میکند |
sensor |
وسیله نوری الکتریکی که با توجه به میزان نور سیگنال تولید میکند |
landline |
خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند |
switches |
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند |
switch |
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند |
scanner |
وسیله مبدل تصویر به سیگنال الکتریکی که قابل ذخیره سازی و نمایش در کامپیوتراست |
switched |
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند |
scanners |
وسیله مبدل تصویر به سیگنال الکتریکی که قابل ذخیره سازی و نمایش در کامپیوتراست |
fused |
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود |
fuse |
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود |
earth |
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است |
earths |
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است |
head load control |
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود |
continuity light |
وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد |
glitch |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
glitches |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
dystrohpy |
تغذیه معیوب یاناقص نقص تغذیه |
component |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
components |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
busying |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busiest |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busy |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busies |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busier |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busied |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
shutdowns |
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند |
shutdown |
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند |
deadlock |
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
line source |
منبع خطی منبع شبکه |
scanner |
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
scanners |
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
pastures |
تغذیه کردن |
pasture |
تغذیه کردن |
feed |
تغذیه کردن |
nourish |
تغذیه کردن |
feeds |
تغذیه کردن |
aliment |
تغذیه کردن |
support [nourish, feed] |
تغذیه کردن |
pasturage |
تغذیه کردن |
harder |
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است |
hard |
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است |
hardest |
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است |
turn-off |
خاموش کردن |
turn off |
خاموش کردن |
extinguish |
خاموش کردن |
turn out <idiom> |
خاموش کردن |
smothered |
خاموش کردن |
smother |
خاموش کردن |
extinguishes |
خاموش کردن |
suffocate |
خاموش کردن |
suffocated |
خاموش کردن |
hush |
خاموش کردن |
suffocates |
خاموش کردن |
to put out |
خاموش کردن |
dout |
خاموش کردن |
extinguishing |
خاموش کردن |
suffocating |
خاموش کردن |
quenching |
خاموش کردن |
to snuff out |
خاموش کردن |
out- |
خاموش کردن |
outed |
خاموش کردن |
to switch off |
خاموش کردن |
smothers |
خاموش کردن |
smothering |
خاموش کردن |
turn-offs |
خاموش کردن |
put out |
خاموش کردن |
out |
خاموش کردن |
friction feed |
تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک |
shut down |
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم |
grazes |
تغذیه کردن از چریدن |
grazed |
تغذیه کردن از چریدن |
feeds |
خوراندن تغذیه کردن |
feed |
خوراندن تغذیه کردن |
graze |
تغذیه کردن از چریدن |
quenches |
خاموش کردن ترساندن |
to laugh down |
با خنده خاموش کردن |
snub |
سربالا خاموش کردن |
fight the fire |
اتش خاموش کردن |
turn out |
باکلید خاموش کردن |
snubbed |
سربالا خاموش کردن |
snuff |
بافوت خاموش کردن |
snubbing |
سربالا خاموش کردن |
To extinguish a fire. |
آتش را خاموش کردن |
stifle |
خاموش کردن فرونشاندن |
To dye ones hair. |
موها را خاموش کردن |
to smother a flame |
شعله ای را خاموش کردن |
turn off <idiom> |
بستن ،خاموش کردن |
quench |
خاموش کردن ترساندن |
quenched |
خاموش کردن ترساندن |
snubs |
سربالا خاموش کردن |
to talk down |
خاموش یاساکت کردن |
stifles |
خاموش کردن فرونشاندن |
turn off |
خاموش کردن یاشدن |
to blow out alamp |
خاموش کردن چراغ |
turn-off |
خاموش کردن یاشدن |
stifled |
خاموش کردن فرونشاندن |
to shut down a reactor |
راکتوری را خاموش کردن |
turn-offs |
خاموش کردن یاشدن |