Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
to be on probation
دوره آزمایشی داشتن
Other Matches
to suspend somebody's sentence on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to place somebody on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
experimental archaeology
باستان شناسی آزمایشی
to abort an experiment
آزمایشی را ناتمام قطع کردن
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
bread-board
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-boards
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
timed
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
times
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
colporteur
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
terming
دوره
edge
دوره
circuits
دوره
epochs
دوره
circuit
دوره
one's d.
دوره
contemporaries
هم دوره
contemporary
هم دوره
edges
دوره
rim
دوره
rims
دوره
perimeters
دوره
rhythm
دوره
rhythms
دوره
courses
: دوره
course
: دوره
felly
دوره
felloe
دوره
set
دوره
sets
دوره
setting up
دوره
border
دوره
bordered
دوره
bordering
دوره
pool
دوره
pooled
دوره
perimeter
دوره
he has run his race
دوره
stadiums
دوره
termed
دوره
term
دوره
epoch
دوره
career
دوره
careered
دوره
careering
دوره
instar
دوره
careers
دوره
stadia
دوره
stadium
دوره
pools
دوره
eras
دوره
era
دوره
rimless
بی دوره
outlines
دوره
outlined
دوره
outline
دوره
compass
دوره
session
دوره
to have ones fling
دوره
cycle
دوره
phase
دوره
reviewal
دوره
periods
دوره
phased
دوره
sessions
دوره
cycled
دوره
periphery
دوره
Ice Age
دوره یخ
period
دوره
cycles
دوره
coursed
: دوره
peripheries
دوره
phases
دوره
periodicity
دوره
outlining
دوره
the a of infancy
دوره بچگی
retrace time
دوره بازگشت
refersher course
دوره توجیهی
senescence
دوره سالخوردگی
stretched
خط ممتد دوره
the iron age
دوره ستمگری
the iron age
دوره بی رحمی
return interval
دوره بازگشت
guarantee period
دوره ضمانت
schooltime
دوره تحصیلی
grace period
دوره مهلت
germinal period
دوره نوجنینی
stretch
خط ممتد دوره
the rim of a wheel
دوره چرخ
stretches
خط ممتد دوره
game cycle
دوره بازی
courses
دوره مسیرتیراندازی
term of maintenance
دوره نگاهداری
tempering cycle
دوره بازپخت
duty factor
دوره کار
duty cycle
دوره کار
heats
دوره فحل
heat
دوره فحل
short period
دوره کوتاه
short term
دوره کوتاه
age
دوره عصر.
ages
دوره عصر.
cycle time
زمان دوره
snakebite
دوره بدشانسی
revolution
یک دوره کامل
revolutions
یک دوره کامل
electoral legislative term
دوره انتخابیه
elimination heat
دوره مقدماتی
perlim
دوره مقدماتی
testing time
دوره ازمون
coursed
دوره مسیرتیراندازی
course
دوره مسیرتیراندازی
termtime
دوره تحصیلی
foreperiod
پیش دوره
flux linking a turn
شاره دوره
tip circle
دوره نوک
fellyfelloe
دوره درندگی
estrous cycle
دوره فحلی
sexennium
دوره شش ساله
termtime
دوره تصدی
financial period
دوره مالی
pentad
دوره پنجساله
probationary period
دوره ازمایشی
procurement cycle
دوره خرید
number of cycle
تعداد دوره ها
transition period
دوره گذار
transition period
دوره انتقال
triennium
دوره سه ساله
trimester
دوره سه ماهه
trivium
دوره نخستین
trochoid
دوره گرد
itinerant
دوره گرد
melting period
دوره ذوب
strolling
دوره گرد
measuring period
دوره سنجش
production period
دوره تولید
neonatal period
دوره نوزادی
rimmed
دوره دار
to serve apprenticeship
دوره شاگردی
preparatory interval
دوره امادگی
period of delivery
دوره تحویل
period of instrument
دوره سنجه
period of office
دوره تصدی
payback period
دوره برگشت
payback period
دوره بازپرداخت
period of production
دوره تولید
period of roll
دوره تناوب
oxidizing period
دوره اکسیداسیون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com