English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
Other Matches
lilts اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
inaugurated اغاز کردن
launched اغاز کردن
births اغاز کردن
launches اغاز کردن
initiating اغاز کردن
birth اغاز کردن
inaugurates اغاز کردن
launch اغاز کردن
commencing اغاز کردن
commences اغاز کردن
to push off اغاز کردن
commenced اغاز کردن
incept اغاز کردن
commence اغاز کردن
push off اغاز کردن
begin اغاز کردن
inaugurating اغاز کردن
inaugurate اغاز کردن
launching اغاز کردن
lead off اغاز کردن
initiate اغاز کردن
initiates اغاز کردن
inchoate اغاز کردن
initiated اغاز کردن
begins اغاز کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
to take arms جنگ اغاز کردن
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
begins اغاز نهادن شروع کردن
begin اغاز نهادن شروع کردن
tee off اغاز کردن محکم زدن
dawns اغاز اغاز شدن
dawning اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
dawned اغاز اغاز شدن
alliterate چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
initiating اغاز کردن شروع کردن
initiates اغاز کردن شروع کردن
initiate اغاز کردن شروع کردن
initiated اغاز کردن شروع کردن
orate نطق کردن خواندن
sight-read فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight read فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to spell out بزحمت خواندن یا هجی کردن
sight-reading فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reads فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
prelect سخنرانی کردن خطا به خواندن
praelect سخنرانی کردن خطا به خواندن
recall فرا خواندن احضار لغو کردن
recalls فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled فرا خواندن احضار لغو کردن
descant اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descants اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
pop خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
prayed نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prays نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
praying نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
pray نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
read head هد خواندن راس خواندن
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
opens آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
study for bar دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
crashingly خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
head switching فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
degauss پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
wand دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wands دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
beginning اغاز
instep اغاز
origins اغاز
insteps اغاز
outset اغاز
origin اغاز
incipience or ency اغاز
scratch line خط اغاز
beginnings اغاز
originationu اغاز
entrancing اغاز
entrances اغاز
entranced اغاز
primordium اغاز
jump off اغاز
exordium اغاز
commencement اغاز
authorship اغاز
initiation اغاز
kick-off اغاز
initio در اغاز
kick-offs اغاز
inception اغاز
inchoation اغاز
venue اغاز
abinitio از اغاز
entrance اغاز
getaway اغاز
kick off اغاز
venues اغاز
initation اغاز
terminus a que اغاز
getaways اغاز
onset اغاز
get away اغاز
from a to izzard از اغاز تا انجام
uppermost از اغاز از ابتدا
birth اغاز زاد
initials واقع در اغاز
alphas اغاز شروع
births اغاز زاد
alpha and omega اغاز و فرجام
som اغاز پیام
nodal point نقطه اغاز
at first در اغاز کار
primed درجه یک اغاز
initialing واقع در اغاز
start of taxt اغاز متن
introductive اغاز کننده
debut اغاز کار
incipit شروع و اغاز
prime درجه یک اغاز
debuts اغاز کار
start of message اغاز پیام
at the start در اغاز کار
alpha اغاز شروع
takeoff اغاز پرش
primes درجه یک اغاز
wire to wire از اغاز تا فرجام
thru از اغاز تاانتها
initialled واقع در اغاز
begins اغاز شدن
initial واقع در اغاز
revival اغاز رونق
initialed واقع در اغاز
inaugurator اغاز کننده
begin اغاز شدن
takeoffs اغاز پرش
self initiated خود اغاز
soft start اغاز نرم
revivals اغاز رونق
leadoff اغاز ضربت
to take to اغاز نهادن
start bit بیت اغاز
start of heading اغاز سرفصل
jump off اغاز حمله
initialling واقع در اغاز
initial point نقطه اغاز
originate اغاز شدن یاکردن
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
preface اغاز پیش گفتار
prefaces اغاز پیش گفتار
prefaced اغاز پیش گفتار
jump the gum خطا در اغاز پرش
multilaunching اغاز بکار چندتایی
through از اغاز تا انتها کاملا
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
prefacing اغاز پیش گفتار
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
pullulate اغاز توسعه نهادن
flagman پرچم دار خط اغاز
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
upfield نقطه اغاز بازی
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
start bit ذرهء اغاز نما
decadence فساد اغاز ویرانی
kick off ضربه اغاز بازی
era اغاز تاریخ عصر
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
kickoff ضربه اغاز بازی
new departure اغاز رویه تازه
set position اماده در نقطه اغاز
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
hajime اغاز مبارزه کاراته
aurora سرخی شفق اغاز
originates اغاز شدن یاکردن
christmas tide هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
originating اغاز شدن یاکردن
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
eras اغاز تاریخ عصر
originated اغاز شدن یاکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com