Total search result: 201 (20 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
burn notice |
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند |
|
|
Other Matches |
|
marker |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
markers |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
stopping |
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند |
stopped |
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند |
stops |
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند |
stop |
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند |
routing indicator |
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود |
hyphen |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
hyphens |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
blip |
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت |
blips |
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت |
marker |
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده |
markers |
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده |
return |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
returns |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
returning |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
returned |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
redirect |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
redirecting |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
redirects |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
redirected |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
hidden |
فایلهای سیستم مهم که در لیست دایرکتوری نشان داده نمیشوند و توسط کاربر قابل خواندن نیستند |
conferencing |
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن |
rogue value |
موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است |
scratch one's back <idiom> |
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد |
flag |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
flags |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
bracket |
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود |
waff |
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن |
to sweat coins |
مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود |
harder |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
hard |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
hardest |
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند |
phew |
برای نشان دادن بیزاری |
phew |
برای نشان دادن بی تابی |
bingo |
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی |
uberstreichen |
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب |
backing |
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی |
refreshed |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refreshes |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refresh |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
soiothfast |
قابل اعتماد |
trusty |
قابل اعتماد |
faithworthy |
قابل اعتماد |
trig |
قابل اعتماد |
fiduciary |
قابل اعتماد |
trustworthy |
قابل اعتماد |
reliability |
قابل اعتماد |
numeric |
حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است . |
PRN |
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد |
clock |
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند |
clocks |
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند |
nil pointer |
نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات |
blue flag |
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد |
authentic |
موثق قابل اعتماد |
reliably |
بطور قابل اعتماد |
colour |
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد |
digit |
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
colours |
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد |
ablegate |
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت |
sectors |
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار |
cartoon design |
نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن |
checked |
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
accuracy |
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود |
check |
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
Good grief! <idiom> |
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود |
mock-up |
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود |
digits |
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
stopped |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
stopping |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
mock-ups |
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود |
checks |
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
sector |
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار |
stops |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
stop |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
dependable |
قابل اطمینان مورد اعتماد |
calculable |
براورد کردنی قابل اعتماد |
dependable |
قابل اعتماد توکل پذیر |
forecaddie |
باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف |
end |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
pages |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
page |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
insertion point |
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود |
ends |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
bubble help |
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید |
ended |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
paged |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
goal light |
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار |
key signature |
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود |
electronic cottage |
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند |
breaker line |
خطی در رسم فنی برای نشان دادن حذف قسمتی از جسم درشکل مزبور |
autos |
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن |
auto |
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن |
untrustworthy |
غیر قابل اعتماد غیرمعتمد ناپایدار |
starter's list |
فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند |
references |
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن |
reference |
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن |
hyphens |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
discharge indicator disc |
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق |
hyphen |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
phonetician |
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس |
generations |
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند |
generation |
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند |
carriers |
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است |
carrier |
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است |
backslash |
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند |
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones. |
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند. |
suspends |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
suspend |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
gyro |
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد |
suspending |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
telltale |
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد |
grand slams |
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند |
grand slam |
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند |
marker |
علامت نشان |
mark |
نشان علامت |
markers |
علامت نشان |
marks |
نشان علامت |
puncuation |
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود |
complementation |
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی |
ground resolution |
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین |
overscan |
از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند |
ebcdic |
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود |
keystroke |
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است |
extend |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
extending |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
extends |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
obelize |
با این علامت "-" نشان گذاردن |
glyph |
علامت یا نشان حجاری شده |
indication |
علامت یا چیزی که نشان دهد |
tree |
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند |
microsoft |
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد |
consents |
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود |
consent |
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود |
consenting |
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود |
consented |
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود |
busy |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busying |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busiest |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busies |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busier |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busied |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
prompted |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
prompts |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
prompt |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
zeroes |
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است |
zero |
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است |
zeros |
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است |
coat of arms |
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان |
coats of arms |
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان |
retreat |
انزوا [گروهی برای مدتی] |
backstabber |
خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ] |
fragmentation |
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند |
kludge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
kluge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
idegraphy |
علامت نویسی نمایش فکر یا تصور با نشان |
retreat |
گوشه نشینی [گروهی برای مدتی] |
combatable |
قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند |
battle clasp |
نشان و علامت شرکت در جنگ بین المللی اول |
marks |
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است |
drift float |
علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر |
quantifier |
علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد |
mark |
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است |
flashed |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
flashes |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
flash |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
adobe type manager |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
colons |
علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست |
colon |
علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست |
contact party |
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود |
colony |
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان] |
multitudinist |
کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند |
bracket |
علامت چاپ که نشان میدهد یک دستوالعمل یا عمل باید جداگانه پردازش شود |
motor pool |
گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت |
signifiable |
قابل نمایش بوسیله علامت یارمز |
kaypro |
علامت تجاری کامپیوترهای قابل حمل |
to the end that |
برای اینکه |
inorder to |
برای اینکه |
because |
برای اینکه |
for |
برای اینکه |
in order that |
برای اینکه |
so as to |
برای [اینکه] |
so that |
برای اینکه |
in order to ... |
برای [اینکه] |
tracking symbol |
علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد |
inorder to |
به خاطر اینکه برای |
what with <idiom> |
برای اینکه ،درنتیجه |
in order that i may go |
برای اینکه بروم |
in order that he may go |
برای اینکه برود |
indicator |
ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز |
to be on the safe side |
برای اینکه احتمال اشتباه |
in orders that it may beeasier |
برای اینکه اسان تر شود |
example is better than precept |
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است |
televises |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
televise |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
televised |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
televising |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
benifit of elergy |
امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند |
we eat that we may live |
میخوریم برای اینکه زنده باشیم |
euphonically |
برای اینکه بگوش خوش ایندباشد |