Total search result: 209 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
avaiiability |
فراهم بودن |
|
|
Search result with all words |
|
extend |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
extending |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
extends |
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند |
entail |
شامل بودن فراهم کردن |
entailed |
شامل بودن فراهم کردن |
entailing |
شامل بودن فراهم کردن |
entails |
شامل بودن فراهم کردن |
desqview |
نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد |
Other Matches |
|
whorl |
فراهم |
to the fore |
فراهم |
whorls |
فراهم |
get-togethers |
فراهم اوردن |
to find in |
فراهم کردن |
to d. on |
فراهم اوردن |
trooping |
فراهم امدن |
trooped |
فراهم امدن |
troop |
فراهم امدن |
effecturate |
فراهم کردن |
available |
دردسترس فراهم |
to bring a bout |
فراهم کردن |
collector |
فراهم اورنده |
cater |
فراهم نمودن |
catered |
فراهم نمودن |
get-together |
فراهم اوردن |
get together |
فراهم اوردن |
to bring about |
فراهم کردن |
to call together |
فراهم اوردن |
accrete |
فراهم کردن |
to get together |
فراهم اوردن |
procurance |
فراهم سازی |
to come about |
فراهم شدن |
collectors |
فراهم اورنده |
caters |
فراهم نمودن |
catering |
فراهم نمودن |
accrete |
فراهم شدن |
assembles |
فراهم اوردن |
procured |
فراهم کردن |
unaccommodated |
فراهم نشده |
work up |
کم کم فراهم کردن |
forgather |
فراهم امدن |
foregather |
فراهم امدن |
ingathering |
فراهم اوری |
procuring |
فراهم کردن |
procures |
فراهم کردن |
assembled |
فراهم اوردن |
procure |
فراهم کردن |
congestion |
فراهم امدگی |
exterminatory |
فراهم کننده |
assemble |
فراهم اوردن |
accru |
اجتماع فراهم شدگی |
ready money |
پول فراهم شده |
to get [hold of] something |
فراهم کردن چیزی |
jockeys |
با حیله فراهم کردن |
procurer |
فراهم سازنده جاکش |
raise money |
فراهم کردن پول |
to bring something |
فراهم کردن چیزی |
obtains |
فراهم کردن گرفتن |
provide |
وسیله فراهم کردن |
jockey |
با حیله فراهم کردن |
to obtain something |
فراهم کردن چیزی |
provides |
وسیله فراهم کردن |
means are not a |
وسایل فراهم نیست |
obtained |
فراهم کردن گرفتن |
obtain |
فراهم کردن گرفتن |
To raise money. |
پول فراهم کردن |
gets |
بدست اوردن فراهم کردن |
occasioning |
موجب شدن فراهم کردن |
to gather together |
جمع کردن فراهم اوردن |
occasions |
موجب شدن فراهم کردن |
getting |
بدست اوردن فراهم کردن |
obstructively |
با قصد فراهم کردن مانع |
gagging |
مانع فراهم کردن برای |
i provided for his safety |
وسائل سلامت او را فراهم کردم |
gagged |
مانع فراهم کردن برای |
capacitor |
تا دو هفته نیرو فراهم کند. |
gag |
مانع فراهم کردن برای |
get |
بدست اوردن فراهم کردن |
occasion |
موجب شدن فراهم کردن |
occasioned |
موجب شدن فراهم کردن |
gags |
مانع فراهم کردن برای |
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . |
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن ) |
peregrinate |
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن |
contain |
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن |
contains |
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن |
to have short views |
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن |
contained |
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن |
to raise the wind |
پول برای مقصودی فراهم کردن |
pool |
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود |
to mediate a result |
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن |
capacities |
فضای فراهم برای ذخیره سازی |
pooled |
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود |
capacity |
فضای فراهم برای ذخیره سازی |
pools |
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود |
to bring a bout by intrigue |
بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن |
enable |
قادر ساختن وسیله فراهم کردن |
enabled |
قادر ساختن وسیله فراهم کردن |
enables |
قادر ساختن وسیله فراهم کردن |
enabling |
قادر ساختن وسیله فراهم کردن |
outnumbers |
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر |
correspond |
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن |
corresponded |
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن |
to mind |
مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن] |
outnumbering |
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر |
corresponds |
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن |
outnumbered |
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر |
up to it/the job <idiom> |
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن |
outnumber |
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر |
to be in one's right mind |
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن |
off balance <idiom> |
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن |
software |
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند |
give (someone) a hard time <idiom> |
لحظات سختی برای کسی فراهم کردن |
menu |
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر |
menus |
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر |
to reseat a theatre |
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن |
text |
انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند |
eudemonism |
اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است |
to turn the tables on any one |
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن |
in a pinch <idiom> |
بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست |
knight of the post |
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد |
This would provide an obvious solution [to the problem] . |
این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند. |
Everything worked out well. |
همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد ) |
usable |
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است |
capacity |
حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم |
global |
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز |
frameworks |
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند |
capacities |
حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم |
globally |
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز |
texts |
انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند |
framework |
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند |
to look out |
اماده بودن گوش بزنگ بودن |
lurked |
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن |
lurking |
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن |
reasonableness |
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن |
lurk |
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن |
lurks |
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن |
look out |
منتظر بودن گوش به زنگ بودن |
fits |
شایسته بودن برای مناسب بودن |
To be on top of ones job . |
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن ) |
belongs |
مال کسی بودن وابسته بودن |
belonged |
مال کسی بودن وابسته بودن |
belong |
مال کسی بودن وابسته بودن |
fittest |
شایسته بودن برای مناسب بودن |
fit |
شایسته بودن برای مناسب بودن |
to be in a habit |
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن |
validity of the credit |
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار |
to be hard put to it |
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن |
powers |
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند |
rose gall |
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد |
language |
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند. |
powering |
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند |
languages |
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند. |
power |
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند |
powered |
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند |
user |
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند |
magnetic |
و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند |
demands of providing healthy living and working conditions |
خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم |
Please supply the facts relevant to the case. |
لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید |
users |
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند |
intermediate |
پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند |
texts |
نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند |
transmissions |
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند. |
newsgroup |
خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند |
text |
نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند |
logical |
LU ارتاط بین وسایلی و LU را فراهم میکند و یک پروتکل peer-to-Reer است |
eudaimonism |
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو |
eudaemonism |
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو |
routines |
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند |
routinely |
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند |
routine |
مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند |
random access |
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند |
random access |
رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند |
transmission |
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند. |
users |
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست |
parallels |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
input/output |
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند |
parallelled |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
i/o |
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند |
parallelling |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
mimed |
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند |
user |
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست |
parallel |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
paralleling |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
mimes |
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند |
paralleled |
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند |
miming |
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند |
lu |
مجموعه پروتکلهای IBM که امکان ارتباط روی شبکه SNA را فراهم میکند. LU |
mime |
استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند |
interference |
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف |
allocation |
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند |
provider |
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند. |
opened |
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند |
providers |
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند. |
allocations |
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند |
open |
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند |
opens |
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند |
monitors |
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن |
monitor |
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن |
monitored |
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن |
tests |
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند |
test |
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند |
tested |
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند |
universal |
کانال ارتباطی که امکان انتقال سریع بلاکهای داده به رسانه جانبی فراهم میکند |
optical |
اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند. |
sideways ROM |
نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند |
depend |
مربوط بودن منوط بودن |
agree |
متفق بودن همرای بودن |
abut |
مماس بودن مجاور بودن |
abler |
لایق بودن مناسب بودن |