English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (15 milliseconds)
English Persian
avaiiability فراهم بودن
Search result with all words
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
entail شامل بودن فراهم کردن
entailed شامل بودن فراهم کردن
entailing شامل بودن فراهم کردن
entails شامل بودن فراهم کردن
desqview نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
Other Matches
whorl فراهم
to the fore فراهم
whorls فراهم
get-togethers فراهم اوردن
to find in فراهم کردن
to d. on فراهم اوردن
trooping فراهم امدن
trooped فراهم امدن
troop فراهم امدن
effecturate فراهم کردن
available دردسترس فراهم
to bring a bout فراهم کردن
collector فراهم اورنده
cater فراهم نمودن
catered فراهم نمودن
get-together فراهم اوردن
get together فراهم اوردن
to bring about فراهم کردن
to call together فراهم اوردن
accrete فراهم کردن
to get together فراهم اوردن
procurance فراهم سازی
to come about فراهم شدن
collectors فراهم اورنده
caters فراهم نمودن
catering فراهم نمودن
accrete فراهم شدن
assembles فراهم اوردن
procured فراهم کردن
unaccommodated فراهم نشده
work up کم کم فراهم کردن
forgather فراهم امدن
foregather فراهم امدن
ingathering فراهم اوری
procuring فراهم کردن
procures فراهم کردن
assembled فراهم اوردن
procure فراهم کردن
congestion فراهم امدگی
exterminatory فراهم کننده
assemble فراهم اوردن
accru اجتماع فراهم شدگی
ready money پول فراهم شده
to get [hold of] something فراهم کردن چیزی
jockeys با حیله فراهم کردن
procurer فراهم سازنده جاکش
raise money فراهم کردن پول
to bring something فراهم کردن چیزی
obtains فراهم کردن گرفتن
provide وسیله فراهم کردن
jockey با حیله فراهم کردن
to obtain something فراهم کردن چیزی
provides وسیله فراهم کردن
means are not a وسایل فراهم نیست
obtained فراهم کردن گرفتن
obtain فراهم کردن گرفتن
To raise money. پول فراهم کردن
gets بدست اوردن فراهم کردن
occasioning موجب شدن فراهم کردن
to gather together جمع کردن فراهم اوردن
occasions موجب شدن فراهم کردن
getting بدست اوردن فراهم کردن
obstructively با قصد فراهم کردن مانع
gagging مانع فراهم کردن برای
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
gagged مانع فراهم کردن برای
capacitor تا دو هفته نیرو فراهم کند.
gag مانع فراهم کردن برای
get بدست اوردن فراهم کردن
occasion موجب شدن فراهم کردن
occasioned موجب شدن فراهم کردن
gags مانع فراهم کردن برای
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to raise the wind پول برای مقصودی فراهم کردن
pool سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
to mediate a result وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
capacities فضای فراهم برای ذخیره سازی
pooled سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
capacity فضای فراهم برای ذخیره سازی
pools سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
to bring a bout by intrigue بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
enable قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling قادر ساختن وسیله فراهم کردن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
off balance <idiom> فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
software که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
give (someone) a hard time <idiom> لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
menu لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
menus لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
to reseat a theatre صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
text انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
eudemonism اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
to turn the tables on any one وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
in a pinch <idiom> بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
knight of the post کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
Everything worked out well. همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد )
usable آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
capacity حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
global حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
frameworks صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
capacities حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
globally حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
texts انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
framework صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
rose gall برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
language سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
languages سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
user سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
magnetic و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
demands of providing healthy living and working conditions خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
Please supply the facts relevant to the case. لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
users سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
intermediate پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
texts نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
transmissions ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
newsgroup خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
text نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
logical LU ارتاط بین وسایلی و LU را فراهم میکند و یک پروتکل peer-to-Reer است
eudaimonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaemonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
routines مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routinely مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
random access حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
random access رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند
transmission ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
users بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
parallels کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
input/output اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
parallelled کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
i/o اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
parallelling کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
mimed استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
user بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
parallel کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleling کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
mimes استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
paralleled کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
miming استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
lu مجموعه پروتکلهای IBM که امکان ارتباط روی شبکه SNA را فراهم میکند. LU
mime استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
allocation فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
provider شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
opened برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
providers شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
allocations فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
open برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opens برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
tests داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
test داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tested داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
universal کانال ارتباطی که امکان انتقال سریع بلاکهای داده به رسانه جانبی فراهم میکند
optical اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
sideways ROM نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
depend مربوط بودن منوط بودن
agree متفق بودن همرای بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com