English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
release قراردادن محصول جدید دربازار
released قراردادن محصول جدید دربازار
releases قراردادن محصول جدید دربازار
Other Matches
exchange دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
launches جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
analysis یات هزینههای محصول جدید
researching توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
launch قرار دادن محصول جدید در بازار
launched قرار دادن محصول جدید در بازار
researches توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
launches قرار دادن محصول جدید در بازار
researched توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
research توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
launching قرار دادن محصول جدید در بازار
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
modeled ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
modelled ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
models ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
model ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
Windows . اولین نسل جدید ویندوز که حاوی امکانات OLE و کشیدن و قراردادن بود
mock-ups مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
mock-up مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
feasibility امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
punches کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punched کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
On the free market . دربازار آزاد
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
It is in short supply. زمینه اش دربازار کم است
marketable قابل عرضه دربازار
Money is in short supply. پول دربازار سخت گیر می آید (کم است )
stallage حق نصب غرفه و کیوسک دربازار یا نمایشگاه کالا
imagism مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
install تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
gross national product تولیدناویژه قیمت تولید یک کالا دربازار خاص فرف یک سال مالی
iso product curve منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
cads محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
poses قراردادن
pose قراردادن
setting up قراردادن
sets قراردادن
set قراردادن
posing قراردادن
posed قراردادن
positioned قراردادن یاگرفتن
kennels درلانه قراردادن
subordinate تابع قراردادن
overlay رویهم قراردادن
subordinated تابع قراردادن
grace موردلطف قراردادن
graced موردلطف قراردادن
graces موردلطف قراردادن
compacted تنگ هم قراردادن
overlays رویهم قراردادن
gracing موردلطف قراردادن
overlaying رویهم قراردادن
position قراردادن یاگرفتن
compacting تنگ هم قراردادن
sampled نمونه قراردادن
sample نمونه قراردادن
enclose در جوف قراردادن
encloses در جوف قراردادن
to lay it on thick قراردادن کارگذاشتن
cradles درگهواره قراردادن
cradled درگهواره قراردادن
cradle درگهواره قراردادن
to aim ones gun at هدف قراردادن
enclosing در جوف قراردادن
to lay it on with a trowel نهادن قراردادن
compact تنگ هم قراردادن
sabbattize سبت قراردادن
subordinating تابع قراردادن
subordinates تابع قراردادن
compacts تنگ هم قراردادن
plants در زمین قراردادن
marginalize در حاشیه قراردادن
marginalizes در حاشیه قراردادن
marginalizing در حاشیه قراردادن
carry (something) out <idiom> گماردن ،قراردادن
put-upon طعمه قراردادن
put upon طعمه قراردادن
laps رویهم قراردادن
plant در زمین قراردادن
marginalising در حاشیه قراردادن
marginalises در حاشیه قراردادن
marginalised در حاشیه قراردادن
marginalized در حاشیه قراردادن
garlands درحلقه گل قراردادن
kennel درلانه قراردادن
garland درحلقه گل قراردادن
vise در پرس قراردادن
to hold responsible مسئول قراردادن
banter مورداستهزاء قراردادن
scrutinizing مورد مداقه قراردادن
impugns مورد اعتراض قراردادن
oppugn مورد بحث قراردادن
provide دردسترس قراردادن دراختیارقراردادن
commissions زیر امر قراردادن
impugning مورد اعتراض قراردادن
impugn مورد اعتراض قراردادن
impugned مورد اعتراض قراردادن
make for مورد حمله قراردادن
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
commissioning زیر امر قراردادن
commission زیر امر قراردادن
exhibit درمعرض نمایش قراردادن
exhibited درمعرض نمایش قراردادن
provides دردسترس قراردادن دراختیارقراردادن
pull rank <idiom> تحت تفثیر قراردادن
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
scrutinizes مورد مداقه قراردادن
scrutinized مورد مداقه قراردادن
scrutinize مورد مداقه قراردادن
aline دریک رشته قراردادن
fixes تعیین کردن قراردادن
fix تعیین کردن قراردادن
paddock در حصار قراردادن غوک
paddocks در حصار قراردادن غوک
admire مورد شگفت قراردادن
impress : تحت تاثیر قراردادن
impressed : تحت تاثیر قراردادن
impresses : تحت تاثیر قراردادن
admires مورد شگفت قراردادن
impressing : تحت تاثیر قراردادن
criticised مورد انتقاد قراردادن
criticises مورد انتقاد قراردادن
scrutinising مورد مداقه قراردادن
scrutinises مورد مداقه قراردادن
scrutinised مورد مداقه قراردادن
exhibiting درمعرض نمایش قراردادن
exhibits درمعرض نمایش قراردادن
cross file یک درمیان در دو جهت قراردادن
criticizing مورد انتقاد قراردادن
criticizes مورد انتقاد قراردادن
criticized مورد انتقاد قراردادن
criticize مورد انتقاد قراردادن
criticising مورد انتقاد قراردادن
admired مورد شگفت قراردادن
fool around خود را مسخره قراردادن
lofts در زیر شیروانی قراردادن
to box up درجای تنگ قراردادن
to turn to account مورداستفاده قراردادن سودبردن از
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
putting قراردادن تحمیل کردن بر
puts قراردادن تحمیل کردن بر
to rangeoneself قراردادن سروسامان گرفتن
put قراردادن تحمیل کردن بر
to boycott anation ملتی را تحریم قراردادن
loft در زیر شیروانی قراردادن
to run the hazard خودرادرمعرض مخاطره قراردادن
solarize درمعرض افتاب قراردادن
eclipsed تحت الشعاع قراردادن
To take into consideration. To consider. مورد توجه قراردادن
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
eclipsing تحت الشعاع قراردادن
goof around خود را مسخره قراردادن
to put to use مورد استفاده قراردادن
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
eclipses تحت الشعاع قراردادن
eclipse تحت الشعاع قراردادن
impugning مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
sty طویله خوک درطویله قراردادن
sties طویله خوک درطویله قراردادن
impugn مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
hazard اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
impugned مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
straddle میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
contest مورد تردید یا اعتراض قراردادن
bacterize تحت تاثیر باکتری قراردادن
contested مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contests مورد تردید یا اعتراض قراردادن
hazards اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
to draw a beads on هدف قراردادن قراول رفتن
hazarding اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarded اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
to make a fool of any one کسیرادست انداختن کسیرامسخره قراردادن
influencing تحت نفوذ خود قراردادن
position قراردادن امورات مربوط به وفایف
influenced تحت نفوذ خود قراردادن
influence تحت نفوذ خود قراردادن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
positioned قراردادن امورات مربوط به وفایف
contesting مورد تردید یا اعتراض قراردادن
shell off با نارنجک مورد حمله قراردادن
to be under fire سخت مورد انتقاد قراردادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com