English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
site poll قرار دادن تمام ترمینال ها یا وسایل در یک محل
Other Matches
erasing قرار دادن تمام ارقام در فضای ذخیره سازی به صفر
erases قرار دادن تمام ارقام در فضای ذخیره سازی به صفر
erase قرار دادن تمام ارقام در فضای ذخیره سازی به صفر
erased قرار دادن تمام ارقام در فضای ذخیره سازی به صفر
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
down line processor پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
daisy chain خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
communication مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
graphics ترمینال مخصوص با نمایش گرافیکی با resoleetion بالا و صفحه گرافیکی و سایر وسایل ورودی
synchronous سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
topology توپولوژی شبکه که تمام وسایل به یک کابل و به hub مرکزی وصل هستند
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
batteries استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
battery استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
integer basic نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
hard یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
harder یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
virtual مشخصات ترمینال ایده آل که به عنوان مدل ترمینال واقعی به کارمی رود
microchip مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
microchips مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
port وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
square away سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
teleprinters واسط ترمینال یا ترکیب نرم افزار و سخت افزار لازم برای کنترل کارایی یک ترمینال
teleprinter واسط ترمینال یا ترکیب نرم افزار و سخت افزار لازم برای کنترل کارایی یک ترمینال
end تمام کردن خاتمه دادن
ended تمام کردن خاتمه دادن
ends تمام کردن خاتمه دادن
to get done with خاتمه دادن تمام کردن
wear one's heart on one's sleeve <idiom> نشان دادن تمام احساسات
furnish تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
packing روکش یاغلاف جعبه بندی و جا دادن وسایل در یک فرف
discontinuous wefts پودهای منقطع [این نوع پودگذاری در تمام عرض فرش قرار نگرفته، بلکه بسته به نوع بافت و طراحی در اندازه مختلف بکار می رود.]
lodged قرار دادن
underexpose قرار دادن
superpose قرار دادن
parks قرار دادن
individuate تک قرار دادن
make قرار دادن
parked قرار دادن
lays قرار دادن
makes قرار دادن
lodges قرار دادن
park قرار دادن
lay قرار دادن
lodge قرار دادن
rows قرار دادن
rowed قرار دادن
row قرار دادن
pack قرار دادن
packs قرار دادن
putting قرار دادن
locate قرار دادن
puts قرار دادن
sets قرار دادن
setting up قرار دادن
posit قرار دادن
put قرار دادن
settles قرار دادن
set قرار دادن
located قرار دادن
relative location قرار دادن
placements قرار دادن
locating قرار دادن
placement قرار دادن
locates قرار دادن
settle قرار دادن
purgatory در برزخ قرار دادن
emplace در محلی قرار دادن
compacted تنگ هم قرار دادن
back up پشت قرار دادن
put in قرار دادن چیزی در
ranges در طبقه قرار دادن
back-up پشت قرار دادن
sandwich در تنگنا قرار دادن
obligate در محظور قرار دادن
compacting تنگ هم قرار دادن
compacts تنگ هم قرار دادن
ranged در طبقه قرار دادن
range در طبقه قرار دادن
boxed قرار دادن در یک جعبه
compact تنگ هم قرار دادن
sandwiches در تنگنا قرار دادن
sandwiched در تنگنا قرار دادن
prefer جلو قرار دادن
prifix در جلوچیزی قرار دادن
impacts زیرفشار قرار دادن
placing قرار دادن گماردن
places قرار دادن گماردن
place قرار دادن گماردن
inprocess درجریان قرار دادن
side در یکسو قرار دادن
sides در یکسو قرار دادن
prefers جلو قرار دادن
incase در صندوق قرار دادن
pile up <idiom> روی هم قرار دادن
impact زیرفشار قرار دادن
lapped رویهم قرار دادن
lap رویهم قرار دادن
to lead by the nose الت قرار دادن
meddled در وسط قرار دادن
enfilade روبروی هم قرار دادن
preferring جلو قرار دادن
lead by the nose الت قرار دادن
laminate رویهم قرار دادن
man قرار دادن سرنشین
mans قرار دادن سرنشین
immurement در دیوار قرار دادن
couch درلفافه قرار دادن
subjected در معرض قرار دادن
modelled نمونه قرار دادن
models نمونه قرار دادن
subject در معرض قرار دادن
doubts موردتردید قرار دادن
doubting موردتردید قرار دادن
doubted موردتردید قرار دادن
colocate در مجاور هم قرار دادن
set of the sails قرار دادن بادبانها
doubt موردتردید قرار دادن
utilised در دسترس قرار دادن
includes قرار دادن شمردن
utilises مورداستفاده قرار دادن
utilises در دسترس قرار دادن
include قرار دادن شمردن
utilising مورداستفاده قرار دادن
utilizes مورداستفاده قرار دادن
utilizes در دسترس قرار دادن
modeled نمونه قرار دادن
utilizing در دسترس قرار دادن
couched درلفافه قرار دادن
couches درلفافه قرار دادن
utilised مورداستفاده قرار دادن
collimate موازی قرار دادن
colocate درمجاورت هم قرار دادن
subjects در معرض قرار دادن
subjecting در معرض قرار دادن
encapsulating در محفظهای قرار دادن
encapsulates در محفظهای قرار دادن
encapsulate در محفظهای قرار دادن
oppressing درمضیقه قرار دادن
oppresses درمضیقه قرار دادن
oppress درمضیقه قرار دادن
model نمونه قرار دادن
utilizing مورداستفاده قرار دادن
utilising در دسترس قرار دادن
plebeianize جزوتوده قرار دادن
meddles در وسط قرار دادن
put to در تنگنا قرار دادن
meddle در وسط قرار دادن
treat موردعمل قرار دادن
utilize در دسترس قرار دادن
prifixal در جلوچیزی قرار دادن
place at disposal در دسترس قرار دادن
treats موردعمل قرار دادن
pronate دمر قرار دادن
to put down پایین قرار دادن
treated موردعمل قرار دادن
utilize مورداستفاده قرار دادن
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
houses قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
adding قرار دادن اشکال کنار هم
add قرار دادن اشکال کنار هم
holsters در جلد چرمی قرار دادن
initialing پاراف در اغاز قرار دادن
adds قرار دادن اشکال کنار هم
preset قبلا چیدن و قرار دادن
initial پاراف در اغاز قرار دادن
To turn tail . To show a clean pair of heels . فرار را بر قرار ترجیح دادن
posted گماردن نگهبان قرار دادن
initialed پاراف در اغاز قرار دادن
post گماردن نگهبان قرار دادن
protects در پناه سنگر قرار دادن
times وقت قرار دادن برای
protecting در پناه سنگر قرار دادن
miss an appointment از دست دادن قرار ملاقات
aeration درمجاورت هوا قرار دادن
cradle درچهارچوب یاکلاف قرار دادن
cradled درچهارچوب یاکلاف قرار دادن
cradles درچهارچوب یاکلاف قرار دادن
marginalized مورد کمتوجهی قرار دادن
go for مورد حمله قرار دادن
colocate دریک مکان قرار دادن
protect در پناه سنگر قرار دادن
utilize مورد استفاده قرار دادن
timed وقت قرار دادن برای
utilizes مورد استفاده قرار دادن
idolises صنم قرار دادن پرستیدن
holster در جلد چرمی قرار دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com