English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
dense list لیست متراکم
Other Matches
augmentative متراکم شونده متراکم کننده
moderated list لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
subscribe افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribed افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
unmoderated list لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
aggregate متراکم متراکم ساختن
aggregates متراکم متراکم ساختن
push up list لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
circular list لیست مدور لیست حلقوی
stack روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
compressed متراکم
compacts متراکم
cumulative متراکم
compacted متراکم
compactness متراکم
accumulated متراکم
agglomerative متراکم
densest متراکم
denser متراکم
cumulous متراکم
dense متراکم
compacting متراکم
leak proof متراکم
compact متراکم
cumulative distribution متراکم
compresses متراکم کردن
compressed air هوای متراکم
comperssion capacitor خازن متراکم
voluminous متراکم انبوه
compress متراکم کردن
compaction متراکم کردن
combustor متراکم کننده
compressor متراکم کننده
incompact غیر متراکم
jam متراکم کردن
condensing همچگال متراکم
compacts متراکم کردن
massy متراکم غلیظ
compacted متراکم کردن
jammed متراکم کردن
jams متراکم کردن
compressors متراکم کننده
compact متراکم کردن
compacting متراکم کردن
dense binary code رمزدودویی متراکم
cumulative frequency فراوانی متراکم
condensing متراکم کردن
agglomerate متراکم شدن
densify متراکم کردن
accumulated capital سرمایه متراکم
data aggregate دادههای متراکم
condenses متراکم کردن
condense همچگال متراکم
condenses همچگال متراکم
condense متراکم کردن
compressing متراکم کردن
supercharger پیش متراکم کننده
condensed mercurytemperature دمای جیوه متراکم
supercharge متراکم کردن مقدماتی
trust fund وجوه متراکم شده
clogs متراکم وانباشته کردن
clogged متراکم وانباشته کردن
cumulous مانند ابرهای متراکم
data aggregate متراکم سازی داده ها
gas compressor متراکم کننده هوا
pack متراکم کردن فشردن
eluvium خاک باداورده و متراکم
soil consolidation متراکم کردن خاک
packs متراکم کردن فشردن
heavily overcast ابری متراکم [هواشناسی]
data compression متراکم سازی داده ها
clog متراکم وانباشته کردن
laminated product تولید ماده متراکم متورق
cumuli ابر متراکم و روی هم انباشته
cumulus ابر متراکم و روی هم انباشته
grouter دستگاه متراکم کننده سیمان
compression بهم فشردگی متراکم سازی
coke pusher دستگاه متراکم کننده ذغال کک
over consolidated clay خاک رس متراکم شده باپیشفشردگی
compressed gas cylinder سیلندر محتوی گاز متراکم
planosol گل سفید نرم و متراکم فلات
air compresser دستگاهی که هوا را متراکم میکند
accumulating روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulates روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulate روی هم گذاشتن متراکم کردن
compaction فشرده سازی متراکم کردن
accumulated dividend سود سهام متراکم شده
wilson cloud نوعی ابر غلیظ و متراکم
incompressibly بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
chert نوعی سنگ چخماق که ریزدانه و متراکم است
glomerule خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
provident fund وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
rollers دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
cumulo nimbus ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
crunching متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
table لیست
tabled لیست
tables لیست
tabling لیست
list لیست
inventory لیست موجودی
chained list لیست زنجیری
chained list لیست زنجیرهای
black list لیست سیاه
listings لیست گیری
listing لیست گیری
source listing لیست منبع
sublist زیر لیست
register لیست یا فهرست
registering لیست یا فهرست
sequential list لیست ترتیبی
money list لیست حقوق
pay roll لیست حقوق
actions لیست امکانات
parts list لیست اجزاء
price list لیست قیمت
program listing لیست برنامه
parts list لیست قطعات
promotion list لیست ترفیعات
circular list لیست دایرهای
check lists لیست مرجع
action لیست امکانات
symmetric list لیست متقارن
registers لیست یا فهرست
waiting lists لیست انتظار
list processing لیست پردازی
target list لیست اماجها
trig list لیست مثلثاتی
payroll لیست حقوق
two way list لیست دو طرفه
linked list لیست پیوندی
list of targets لیست اماجها
linked list لیست پیوسته
list processing پردازش لیست
linear list لیست خطی
rolls of honour لیست افتخار
waiting list لیست انتظار
load manifest لیست بارها
list structure ساختار لیست
target list لیست هدفها
list لیست گرفتن
wage bill لیست حقوق
list of targets لیست هدفها
roll of honour لیست افتخار
muster لیست اسامی فراخواندن
manifest قطعنامه لیست مسافرین
pay records پرونده لیست حقوق
manifested قطعنامه لیست مسافرین
catalogue لیست قطعات کاتالوگ
pay order لیست پرداخت حقوق
mustered لیست اسامی فراخواندن
subscripted list لیست زیرنویس دار
manifesting قطعنامه لیست مسافرین
source listing لیست برداری منبع
lisp لیسپ پردازش لیست
authorized parts list لیست قطعات مجاز
lisped لیسپ پردازش لیست
pushup list لیست بالا فشردنی
musters لیست اسامی فراخواندن
pushdown list لیست پایین فشردنی
lisping لیسپ پردازش لیست
mustering لیست اسامی فراخواندن
lisps لیسپ پردازش لیست
excess listing لیست اقلام مازاد
cataloged لیست قطعات کاتالوگ
money list لیست پرداخت حقوق
military pay order لیست حقوقی پرسنل
list processing langauge زبان لیست پردازی
mailing list program برنامه لیست پستی
empty لیست بدون عضو
emptiest لیست بدون عضو
empties لیست بدون عضو
double linked list لیست پیوندی مضاعف
indexed list لیست شاخص دار
emptied لیست بدون عضو
loading list لیست بارگیری خودرو
key list لیست کلیدهای رمز
list processing langauge زبانهای پردازش لیست
emptier لیست بدون عضو
cataloging لیست قطعات کاتالوگ
catalogs لیست قطعات کاتالوگ
pay roll لیست پرداخت حقوق
contents لیست موضوعات در یک فایل
log فهرست لیست پیمودن
logs فهرست لیست پیمودن
multilinked list لیست چند پیوندی
cataloguing لیست قطعات کاتالوگ
catalogues لیست قطعات کاتالوگ
catalogued لیست قطعات کاتالوگ
manifests قطعنامه لیست مسافرین
explosions لیست اجزای بکاررفته در یک محصول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com