English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
English Persian
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
Other Matches
default مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
kabal قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
salinometer الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
unless otherwise specified مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
quantity theory of money نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
default عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
differential compression check ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
voltages وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
voltage وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
uninitialized ارزش اغازی داده نشده مقدار اولیه نگرفته
explicit address آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
quantum بسته دادهای که نامش از سیگنال مقدار گذاری شده باشد
rem مقدار دوزتشعشعی که اثرش برابر یک رونتگن اشعه ایکس باشد
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
machine address نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
estate in remainder ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
bind به صورتی که قابل اجرا باشد
binds به صورتی که قابل اجرا باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
normalised تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalizes تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
defaulted نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulting نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
default نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
appointments تعیین
fixations تعیین
assignment of space تعیین جا
formulation تعیین
appointment تعیین
emplacement تعیین جا
designations تعیین
determination تعیین
specification تعیین
fixation تعیین
designation تعیین
zero پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeros پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
omr و به صورتی که قابل پردازش در کامپیوتر باشد تبدیل میکند
zeroes پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
watermark تعیین میزان مد اب
redirection تعیین جهت
fixes تعیین کردن
watermarks تعیین میزان مد اب
avows شرط تعیین
fix تعیین کردن
laid on <past-p.> تعیین شده
avowing شرط تعیین
avow شرط تعیین
determine تعیین کردن
specifies تعیین کردن
quantification تعیین خاصیت
slate تعیین کردن
identified تعیین کردن
determinants تعیین کننده
completely specified با تعیین کامل
location تعیین محل جا
locations تعیین محل جا
emplacement تعیین محل
specifying تعیین کردن
sex determination تعیین جنسیت
crucially تعیین کننده
crucial تعیین کننده
indicating تعیین کننده
earmarked تعیین شده
specify تعیین کردن
identifies تعیین کردن
determines تعیین کردن
orientation تعیین جهت
orientation تعیین موقعیت
assignations تعیین وقت
assignments تعیین تعدادسهمیه
assignment تعیین تعدادسهمیه
delimitation تعیین حدود
demark تعیین حدودکردن
routes تعیین خط مسیر
indeterminable تعیین ناپذیر
determinable قابل تعیین
determination coefficient ضریب تعیین
determinative تعیین کننده
route تعیین خط مسیر
identification تعیین هویت
job placement تعیین شغل
damage assessment تعیین خسارات
provided <adj.> <past-p.> تعیین شده
appropriated <adj.> <past-p.> تعیین شده
demarcation تعیین حدود
determining تعیین کردن
nominations تعیین نامزدی
specified تعیین شده
determinant تعیین کننده
nomination تعیین نامزدی
wage determination تعیین دستمزد
redirection تعیین مسیر
assignation تعیین وقت
typification تعیین نمونه
foreordainment تعیین از پیش
abounded تعیین حدودکردن
nominative تعیین شده
appointe تعیین کردن
valorization تعیین ارزش
abounding تعیین حدودکردن
slates تعیین کردن
admeasurement تعیین اندازه
budget determinant تعیین بودجه
formulation تعیین کردن
placement تعیین شغل
fix on تعیین کردن
range determination تعیین مسافت
appraisals تعیین قیمت
assignment of tasks تعیین وفایف
blood types تعیین کردن
frequency allocation تعیین فرکانس
assignability قابل تعیین
blood type تعیین کردن
ascertian تعیین کردن
blood groups تعیین کردن
blood group تعیین کردن
frequency assignment تعیین فرکانس
appraisal تعیین قیمت
frequency designation تعیین فرکانس
appoints تعیین کردن
tell off تعیین کردن
bound تعیین کردن
unitization تعیین واحد
identifying تعیین کردن
abounds تعیین حدودکردن
moisture determination تعیین رطوبت
frequency determination تعیین فرکانس
enumeration تعیین شماره
income determination تعیین درامد
placements تعیین شغل
indentification تعیین هویت
signification تعیین افهار
admensuration تعیین اندازه
assessments تعیین مالیات
identify تعیین کردن
slated تعیین کردن
titration تعیین عیار
price determination تعیین قیمت
appoint تعیین کردن
coefficient of determination ضریب تعیین
predesignation تعیین قبلی
assessment تعیین مالیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com