Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
cost of maintenance
هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
Other Matches
nonsupport
عدم پرداخت خرجی یا نفقه
betterment
خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
cost of reproduction
هزینه نوسازی و ترمیم
maintenance cost
هزینه نگهداری
upkeep
هزینه نگهداری وتعمیر
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
money for expenditure
نفقه
cost of living
نفقه
maintenance
نفقه
alimony
نفقه
inexpensiveness
کم خرجی
sumption
خرجی
money for expenditure
خرجی
spending money
خرجی
frugality
کم خرجی
sumptuary
خرجی
cost of living
خرجی
alimony
خرجی
maintaining
نفقه دادن
marriage settlement
نفقه اطفال
rationabile stoverium
نفقه عقلائی
subsistence
معاش خرجی
maintenance
گذران خرجی
maintenance
حمایت خرجی
alimony suit
ادای نفقه
[حقوق]
necessaries
نفقه زوج و اطفال
pin money
<idiom>
پول خرده خرجی
parsimony
صرفه جویی کم خرجی
separate maintenance
نفقه زنی که جدا از شوهرزندگی میکند
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
supercharge
خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
betterment
ترمیم
regeneration
ترمیم
restoration
ترمیم
recovery
ترمیم
amendments
ترمیم
amendment
ترمیم
recoveries
ترمیم
reconstruction
ترمیم
reconstructions
ترمیم
recovers
ترمیم شدن
reshuffle
ترمیم کردن
rehabilitating
ترمیم کردن
rehabilitates
ترمیم کردن
rehabilitated
ترمیم کردن
cabinet reshuffle
ترمیم کابینه
rehabilitate
ترمیم کردن
reshuffled
ترمیم کردن
reshuffles
ترمیم کردن
amend
ترمیم کردن
restoring
ترمیم کردن
restored
ترمیم کردن
restore
ترمیم کردن
recovering
ترمیم شدن
recover
ترمیم شدن
restoration
اعاده ترمیم
reforms
ترمیم کردن
reform
ترمیم کردن
amended
ترمیم کردن
restores
ترمیم کردن
error recovery
ترمیم خطا
file recovery
ترمیم فایل
amending
ترمیم کردن
reshuffling
ترمیم کردن
hotter
تشخیص و ترمیم خطا
read restore cycle
چرخه خواندن و ترمیم
recoverable error
خطای ترمیم پذیر
error recovery procedures
رویههای ترمیم خطا
hot
تشخیص و ترمیم خطا
hottest
تشخیص و ترمیم خطا
relief
ترمیم اسایش خاطر
recoverable error
خطای قابل ترمیم
e r p
برنامه ترمیم اروپا
orthopaedics
اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
irrecoverable error
خطای غیر قابل ترمیم
to recover from something
ترمیم شدن
[مثال از بحرانی]
patching
ترمیم سنگفرش لکه گیری
orthopedics
اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
logic
ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
maintainability
توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
acoustic
حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
hardest
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hard
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
lock up
وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
remedial maintenance
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
harder
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
logic
ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
halts
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halt
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halted
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
self-
سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
troubleshoot
1-رفع اشکال نرم افزار کامپیوتری .2-محل دادن ترمیم خطاهای سخت افزاری
maintenance
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
self-
سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
plug
[نوعی نخ رفو که در آن تکه ای از فرش دیگر را برای ترمیم پارگی یا سوختگی فرش ترمیمی به آن بافته با می دوزند.]
upkeep
نگهداری
detainer
نگهداری
retinues
نگهداری
detentions
نگهداری
retinue
نگهداری
internment
نگهداری
detention
نگهداری
storage
نگهداری
safe keeping
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
custody
نگهداری
conservation
نگهداری
sustentation
نگهداری
sustention
نگهداری
retention
نگهداری
holding
نگهداری
safe guard
نگهداری
landing, storage, delivery
نگهداری
protection
نگهداری
guardianship
نگهداری
preservation
نگهداری
keeping
نگهداری
sustenance
نگهداری
maintenance
نگهداری
program maintenance
نگهداری برنامه
cares
نگهداری موافبت
tenure
نگهداری اشغال
tend
نگهداری کردن از
LSD
نگهداری تحویل
preventive maintenance
نگهداری پیشگیرانه
maintain
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
maintained
نگهداری کردن
maintains
نگهداری کردن
maturing
نگهداری بتن
keep
نگهداری کردن
keeps
نگهداری کردن
manage
نگهداری کردن
tending
نگهداری کردن از
tends
نگهداری کردن از
maintenance
تعمیر و نگهداری
holding time
زمان نگهداری
conserving
نگهداری کردن
holding costs
مخارج نگهداری
holding capacity
فرفیت نگهداری
conserves
نگهداری کردن
conserved
نگهداری کردن
conserve
نگهداری کردن
cared
نگهداری موافبت
warehousing
نگهداری در انبار
category
طبقه نگهداری
maintenance
نگهداری و تعمیر
granfather file
نگهداری می شوند
record keeping
نگهداری سوابق
hold
ایست نگهداری
care
نگهداری موافبت
holds
ایست نگهداری
keep track of
<idiom>
نگهداری یاداشت
retentivity
قدرت نگهداری
tended
نگهداری کردن از
account
نگهداری حسابها
interlude
نگهداری مقدماتی
depot maintenance
نگهداری امادگاهی
depot maintenance
نگهداری دپویی
upkeep
نگهداری کردن
care of supplies
نگهداری اماد
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
interludes
نگهداری مقدماتی
to maintain one's family
نگهداری کردن
to maintain a road
نگهداری کردن
safeguards
نگهداری کردن
safeguarding
نگهداری کردن
support
نگهداری کردن
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
safeguarded
نگهداری کردن
safeguard
نگهداری کردن
the keeping of a festival
نگهداری عید
tenability
قابلیت نگهداری
maintrain
نگهداری کردن
preventive maintenance
نگهداری حفافتی
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
to take keep
نگهداری کردن
field capacity
فرفیت نگهداری
field maintenance
نگهداری صحرایی
field maintenance
نگهداری در صحرا
categories of maintenance
انواع نگهداری
restraint
نگهداری خودداری
restraints
نگهداری خودداری
levels of maintenance
ردههای نگهداری
categories of maintenance
طبقات نگهداری
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
maintenance status
وضعیت نگهداری
maintenance cost
ارزش نگهداری
energy preservation
نگهداری انرژی
maintenance period
دوره نگهداری
maintenance functions
کارکردهای نگهداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com