English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
English Persian
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
Other Matches
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight روز روشن روشن کردن
daylit روز روشن روشن کردن
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
light روشن کردن
elucidated روشن کردن
illuminate روشن کردن
clarifying روشن کردن
elucidate روشن کردن
to clear up روشن کردن
to switch on روشن کردن
to shed light on روشن کردن
turn on روشن کردن
clarify روشن کردن
fire up روشن کردن
brightens روشن کردن
illumine روشن کردن
brightening روشن کردن
brightened روشن کردن
brighten روشن کردن
to bring tl light روشن کردن
illumining روشن کردن
power on روشن کردن
elucidating روشن کردن
power up روشن کردن
clarifies روشن کردن
elucidates روشن کردن
to fire up روشن کردن
illumines روشن کردن
illumined روشن کردن
illuminating روشن کردن
relume روشن کردن
refresh روشن کردن
clears : روشن کردن
ignite روشن کردن
lightest روشن کردن
ignited روشن کردن
igniting روشن کردن
refreshed روشن کردن
ignites روشن کردن
lumine روشن کردن
lighted روشن کردن
clearer : روشن کردن
emblaze روشن کردن
illuminates روشن کردن
refreshes روشن کردن
clearest : روشن کردن
illume روشن کردن
clear : روشن کردن
to throw light upon روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
turn over <idiom> موتور را روشن کردن
lightening درخشیدن روشن کردن
illuminate روشن کردن منطقه
illuminates روشن کردن منطقه
clarifying روشن کردن یا شدن
explicate روشن کردن فاهرکردن
explicated روشن کردن فاهرکردن
clarifies روشن کردن یا شدن
clarify روشن کردن یا شدن
illuminating روشن کردن منطقه
lightens درخشیدن روشن کردن
lightened درخشیدن روشن کردن
lighten درخشیدن روشن کردن
explicating روشن کردن فاهرکردن
explicates روشن کردن فاهرکردن
to kindle آتش روشن کردن
owl light کمی روشن کردن
colds روشن کردن یک کامپیوتر
refurbished روشن و تازه کردن
refurbish روشن و تازه کردن
restart روشن کردن دوباره
igniting روشن کردن گیراندن
to light a cigarette سیگاری را روشن کردن
To light a fire . آتش روشن کردن
To light ( kindle) a fire. آتش روشن کردن
ignite روشن کردن گیراندن
cold روشن کردن یک کامپیوتر
ignited روشن کردن گیراندن
colder روشن کردن یک کامپیوتر
ignites روشن کردن گیراندن
coldest روشن کردن یک کامپیوتر
refurbishes روشن و تازه کردن
refurbishing روشن و تازه کردن
to make something clear چیزی را روشن کردن
to make oneself clear <idiom> منظور را روشن کردن
cold start دوباره روشن کردن
to bring out in relief برجسته یا روشن کردن
to play with fire آتش روشن کردن
to start a car [to crank a car] [American English] ماشینی را روشن کردن
clearest روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clears روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clear روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
turn on <idiom> روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
illumination روشن کردن منطقه روشنایی
shines براق کردن روشن شدن
alights روشن کردن اتش زدن
mezzotinto نقاشی سایه روشن کردن
shine براق کردن روشن شدن
illuminations روشن کردن منطقه روشنایی
clears پیام کشف روشن کردن
enucleate روشن کردن توضیح دادن
alighting روشن کردن اتش زدن
clear پیام کشف روشن کردن
highlighting روشن ساختن مشخص کردن
to turn on روشن کردن [کلید الکتریکی]
turn on بجریان انداختن روشن کردن
search light illumination روشن کردن منطقه با نورافکن
enlighten روشن کردن تعلیم دادن
clearer پیام کشف روشن کردن
upstart یکه خوردن روشن کردن
mezzotint نقاشی سایه روشن کردن
alight روشن کردن اتش زدن
enlightening روشن کردن تعلیم دادن
clearest پیام کشف روشن کردن
enlightens روشن کردن تعلیم دادن
upstarts یکه خوردن روشن کردن
alighted روشن کردن اتش زدن
illume منور کردن روشن فکر ساختن
to put one's affairs in order [to settle one's business] تکلیف کار خود را روشن کردن
to kick-start a motorcycle موتورسیکلتی را با پا هندل زدن [روشن کردن]
refreshes از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refresh از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
run به کار انداختن روشن کردن موتور
runs به کار انداختن روشن کردن موتور
illumination plan طرح روشن کردن منطقه نبرد
refreshed از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
to start روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
to switch on the dipped [dimmed] headlights چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
powering روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
coldest روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
illumination by reflection روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
switch روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
switches روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switched روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
colder روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
shadow RAM ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
coldest خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colds خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
sense روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
to goose [American E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
auto امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
senses روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
autos امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
squawking در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
monitors برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
kernels تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
smoke test بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
course light روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
illuminate چراغانی کردن
illuminates چراغانی کردن
illuminating چراغانی کردن
to jump-start an engine موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
wands دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
chain-smokes سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoking سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoke سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
clear-cut روشن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com