English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (36 milliseconds)
English Persian
abdicate کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicated کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicates کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicating کناره گیری کردن استعفا دادن
Search result with all words
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
Other Matches
retires کناره گیری کردن
seceding کناره گیری کردن
to keep one's distance کناره گیری کردن
to give wide berth to کناره گیری کردن از
retire کناره گیری کردن
throw up کناره گیری کردن از
hold aloof کناره گیری کردن
secedes کناره گیری کردن
secede کناره گیری کردن
to seclude oneself کناره گیری کردن
seceded کناره گیری کردن
to throw up کناره گیری کردن از استعفادادن از
to retire in to oneself از جامعه کناره گیری کردن
to keep oneself to oneself کناره گیری ازمردم کردن
to retire from [to] a place از [به] جایی کناره گیری کردن [یا منزوی شدن]
renunciation کناره گیری
resignations کناره گیری
detachment کناره گیری
threctia کناره گیری
detachments کناره گیری
scratched کناره گیری
scratches کناره گیری
separatism کناره گیری
abdication کناره گیری
renouncement کناره گیری
scratching کناره گیری
demission کناره گیری
attrition کناره گیری
isolation کناره گیری
retired ness کناره گیری
resignation کناره گیری
scratch کناره گیری
resignation کناره گیری تفویض
resignations کناره گیری تفویض
nonintervention سیاست کناره گیری
abdicative مایه کناره گیری
he threatened or resingn که کناره گیری خواهدکرد
avoidance کناره گیری احتراز
resign استعفا دادن از
resigns استعفا دادن از
withdrawals کناره گیری از مسابقه تکواندو
retreats عقب نشینی کناره گیری
withdrawal کناره گیری از مسابقه تکواندو
retreating عقب نشینی کناره گیری
retreated عقب نشینی کناره گیری
retreat عقب نشینی کناره گیری
After dinner he likes to retire to his study. پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
resigns استعفا کردن
resign استعفا کردن
to declare off کناره کردن از
resign کناره گرفتن تفویض کردن
resigns کناره گرفتن تفویض کردن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
abdication استعفا
resignation استعفا
resignations استعفا
resignation [from something] استعفا [از چیزی]
to respond to blackmail [a threat] پاسخ دادن به باج گیری [ تهدیدی]
walk the plank <idiom> مجبور به استعفا شدن
interrupt تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
He was I'll advised to quit (resign). صلاحش نبود که استعفا ء دهد
gyro برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
hem کناره دار کردن لبه دار کردن
hemming کناره دار کردن لبه دار کردن
hemmed کناره دار کردن لبه دار کردن
hems کناره دار کردن لبه دار کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
shoot زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
follow up پی گیری کردن
decoppering مس گیری کردن
ensues پی گیری کردن
ensued پی گیری کردن
ensue پی گیری کردن
shell سبوس گیری کردن
crack down on <idiom> سخت گیری کردن
petrol بنزین گیری کردن
ranging قلق گیری کردن
factorize فاکتور گیری کردن
dry-cleans لکه گیری کردن
fussiness ایراد گیری کردن
shelling سبوس گیری کردن
shells سبوس گیری کردن
fuelling سوخت گیری کردن
fuelled سوخت گیری کردن
fuels سوخت گیری کردن
fuel سوخت گیری کردن
caulk بتونه گیری کردن
measure اندازه گیری کردن
dry-cleaning لکه گیری کردن
preventing پیش گیری کردن
target هدف گیری کردن
refuel سوخت گیری کردن
refueled سوخت گیری کردن
intercept جلو گیری کردن
refueling سوخت گیری کردن
intercepted جلو گیری کردن
intercepting جلو گیری کردن
proofreads غلط گیری کردن
proofreading غلط گیری کردن
fueled سوخت گیری کردن
refuelled سوخت گیری کردن
preclude پیش گیری کردن
precluded پیش گیری کردن
prevented پیش گیری کردن
prevent پیش گیری کردن
prevents پیش گیری کردن
targetting هدف گیری کردن
targetted هدف گیری کردن
precluding پیش گیری کردن
precludes پیش گیری کردن
targets هدف گیری کردن
targeting هدف گیری کردن
To remove the stains . لکه گیری کردن
targeted هدف گیری کردن
proofread غلط گیری کردن
caviling خرده گیری کردن
desalt نمک گیری کردن از
cavilled خرده گیری کردن
dry cleanse لکه گیری کردن
caviled خرده گیری کردن
cavil خرده گیری کردن
tup جفت گیری کردن
dry-clean لکه گیری کردن
over refine زیادنکته گیری کردن
to split hairs نکته گیری کردن
dry-cleaned لکه گیری کردن
to take measures اندازه گیری کردن
cavils خرده گیری کردن
emends غلط گیری کردن
deburr پلیسه گیری کردن
refuelling سوخت گیری کردن
refuels سوخت گیری کردن
emendate غلط گیری کردن
point هدف گیری کردن
emend غلط گیری کردن
emended غلط گیری کردن
decarbonize کاربن گیری کردن
decarbonate کاربن گیری کردن
emending غلط گیری کردن
intercepts جلو گیری کردن
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
sides کناره
bordering کناره
edges کناره
rim کناره
fringes کناره
rims کناره
edge کناره
listel کناره
fringe کناره
lip کناره
side کناره
margin کناره
bordered کناره
margent کناره
border کناره
margine کناره
margins کناره
fuelling تقویت سوخت گیری کردن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
hypercriticize زیاده خرده گیری کردن
intercross تقاطع کردن جفت گیری
fuels تقویت سوخت گیری کردن
fuelled تقویت سوخت گیری کردن
fueled تقویت سوخت گیری کردن
fuel تقویت سوخت گیری کردن
edge کناره تیزی
stand-offish کناره گیر
stand offish کناره جو غیرمعاشر
border کناره مرز
sides پهلو کناره
bordered کناره مرز
stand offish کناره گیر
offishness کناره جویی
bank paving فرش کناره
contour خط کناره نما
bolt rope طناب کناره
to stand a. off کناره گرفتن
bordering کناره مرز
stand-offish کناره جو غیرمعاشر
featheredge کناره تیز
retiring کناره گیر
aloof کناره گیر
sea board کناره دریا
levee کناره رودخانه
banks کناره توده
bank کناره توده
map margin کناره نقشه
To go into solitude . To become aloof . کناره گرفتن
demit کناره گرفتن از
seceder کناره گیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com