Total search result: 201 (42 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
shut down |
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم |
|
|
Other Matches |
|
pull over <idiom> |
متوقف کردن ماشین گوشه جاده |
maintenance |
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها |
monitors |
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین |
monitored |
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین |
monitor |
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین |
flash |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
flashed |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
flashes |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
performance |
روش قضاوت کارایی سیستم |
performances |
روش قضاوت کارایی سیستم |
hardest |
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است |
harder |
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است |
hard |
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است |
maintains |
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن |
maintained |
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن |
maintain |
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن |
arresting system reset unit |
متوقف کننده سیستم مهارهواپیما |
onion skin architecture |
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم |
architecture |
طراحی سیستم کامپیوتری در لایه هایی طبق کارایی و خصوصیاتشان |
expansion |
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن |
lay to rest <idiom> |
رها کردن ،متوقف کردن |
card |
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن |
cards |
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن |
board |
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد |
boarded |
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد |
put under the ban |
متوقف کردن |
halted |
متوقف کردن |
halts |
متوقف کردن |
halt |
متوقف کردن |
optimization |
کار کردن چیزی با کارایی کامل |
enhanced |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی |
enhances |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی |
ECP |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای پیشبرد کارایی پورت چاپگر موازی |
enhancing |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی |
enhance |
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی |
stopped |
متوقف کردن ایستگاه |
to bring traffic to a standstill |
ترافیک را متوقف کردن |
stopping |
متوقف کردن ایستگاه |
stopping the work |
متوقف کردن کار |
gravel |
شن دار متوقف کردن |
stops |
متوقف کردن ایستگاه |
stop |
متوقف کردن ایستگاه |
optimize |
کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن |
dumber |
لال کردن خاموش کردن |
still brith |
خاموش کردن ساکت کردن |
muffle |
خاموش کردن ساکت کردن |
dumbest |
لال کردن خاموش کردن |
muffles |
خاموش کردن ساکت کردن |
dumb |
لال کردن خاموش کردن |
quenched |
دفع کردن خاموش کردن |
muffling |
خاموش کردن ساکت کردن |
quench |
دفع کردن خاموش کردن |
quenches |
دفع کردن خاموش کردن |
optimize |
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد |
checked |
کم یا متوقف کردن سرعت بدن |
checks |
کم یا متوقف کردن سرعت بدن |
call it quits <idiom> |
متوقف کردن تمام کار |
check |
کم یا متوقف کردن سرعت بدن |
shadow RAM |
روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه |
extinguish |
خاموش کردن |
suffocating |
خاموش کردن |
hush |
خاموش کردن |
extinguishing |
خاموش کردن |
quenching |
خاموش کردن |
turn-off |
خاموش کردن |
to switch off |
خاموش کردن |
turn-offs |
خاموش کردن |
suffocates |
خاموش کردن |
suffocated |
خاموش کردن |
out- |
خاموش کردن |
put out |
خاموش کردن |
smother |
خاموش کردن |
smothers |
خاموش کردن |
smothering |
خاموش کردن |
dout |
خاموش کردن |
turn off |
خاموش کردن |
smothered |
خاموش کردن |
suffocate |
خاموش کردن |
to snuff out |
خاموش کردن |
out |
خاموش کردن |
turn out <idiom> |
خاموش کردن |
to put out |
خاموش کردن |
extinguishes |
خاموش کردن |
outed |
خاموش کردن |
tie up <idiom> |
آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی |
end |
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی |
phaseout |
تدریجا متوقف کردن کار یاتولید |
ends |
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی |
to suspend payment |
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن |
fielding |
متوقف کردن و کنترل گوی هاکی |
ended |
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی |
to stop cold something |
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن |
add on |
مدارات سیستم ها یا دستگاه های سخت افزاری که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند |
powers |
خاموش کردن یک وسیله |
stifle |
خاموش کردن فرونشاندن |
turn off |
خاموش کردن یاشدن |
power |
خاموش کردن یک وسیله |
stifles |
خاموش کردن فرونشاندن |
powering |
خاموش کردن یک وسیله |
turn-off |
خاموش کردن یاشدن |
snuff |
بافوت خاموش کردن |
To dye ones hair. |
موها را خاموش کردن |
stifled |
خاموش کردن فرونشاندن |
To extinguish a fire. |
آتش را خاموش کردن |
powered |
خاموش کردن یک وسیله |
turn out |
باکلید خاموش کردن |
turn-offs |
خاموش کردن یاشدن |
to talk down |
خاموش یاساکت کردن |
snubbing |
سربالا خاموش کردن |
quenches |
خاموش کردن ترساندن |
snubs |
سربالا خاموش کردن |
fight the fire |
اتش خاموش کردن |
turn off <idiom> |
بستن ،خاموش کردن |
to shut down a reactor |
راکتوری را خاموش کردن |
to laugh down |
با خنده خاموش کردن |
quench |
خاموش کردن ترساندن |
to smother a flame |
شعله ای را خاموش کردن |
to blow out alamp |
خاموش کردن چراغ |
quenched |
خاموش کردن ترساندن |
snub |
سربالا خاموش کردن |
snubbed |
سربالا خاموش کردن |
aborts |
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء |
abort |
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء |
aborted |
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء |
aborting |
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء |
stall |
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن |
cancellation |
عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده |
stalling |
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن |
machines |
ماشین کردن با ماشین رفتن |
machined |
ماشین کردن با ماشین رفتن |
machine |
ماشین کردن با ماشین رفتن |
operated |
تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن |
operates |
تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن |
operate |
تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن |
smolder |
بی اتش سوختن خاموش کردن |
smolders |
بی اتش سوختن خاموش کردن |
smoldering |
بی اتش سوختن خاموش کردن |
stanch |
خاموش کردن ساکت شدن |
radar silence |
خاموش کردن موقتی رادارها |
to snuff out |
در نتیجه گل گیری خاموش کردن |
smoldered |
بی اتش سوختن خاموش کردن |
stills |
ساکت کردن خاموش شدن |
smoulders |
بی اتش سوختن خاموش کردن |
stiller |
ساکت کردن خاموش شدن |
smouldering |
بی اتش سوختن خاموش کردن |
smouldered |
بی اتش سوختن خاموش کردن |
light line |
خط خاموش کردن چراغ خودروها |
smoulder |
بی اتش سوختن خاموش کردن |
power down |
قطع برق خاموش کردن |
still |
ساکت کردن خاموش شدن |
stillest |
ساکت کردن خاموش شدن |
arm |
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال |
cancel |
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل |
cancels |
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل |
cancelling |
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل |
jams |
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است |
jammed |
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است |
jam |
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است |
benchmark |
برنامه بررسی کارایی نرم افزار یا سخت افزار یک سیستم |
benchmarks |
برنامه بررسی کارایی نرم افزار یا سخت افزار یک سیستم |
appel |
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه |
powered |
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش |
powers |
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش |
power |
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش |
powering |
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش |
shut off <idiom> |
بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق |
to turn off |
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن |
com file |
در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست |
types |
ماشین کردن طبقه بندی کردن |
type |
ماشین کردن طبقه بندی کردن |
typed |
ماشین کردن طبقه بندی کردن |
To squash someone . |
تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن ) |
wet blankets |
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود |
powers |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
power |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
powered |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
wet blanket |
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود |
powering |
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر |
lighting |
سیستم روشنایی ماشین |
crashing |
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند |
crash |
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند |
crashed |
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند |
crashingly |
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند |
crashes |
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند |
pica |
سیستم عامل مستقل از ماشین |
mechanised |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
mechanize |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
mechanizes |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
mechanising |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
mechanizing |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
mechanises |
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن |
transaction |
سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد |
to stop somebody or something |
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی] |
link encryption |
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار |
BAT file extension |
مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم |
deadline |
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر |
deadlines |
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر |
printed |
ماشین کردن |
prints |
ماشین کردن |
type write |
ماشین کردن |