Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
English
Persian
mass
مقدار حجم توده کردن قوا
masses
مقدار حجم توده کردن قوا
massing
مقدار حجم توده کردن قوا
Other Matches
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
tump
توده درختان واقع بر روی تپه توده
hills
توده کردن
stack
توده کردن
aggregates
توده کردن
lumped
توده کردن
lumps
توده کردن
hill
توده کردن
ruck
توده کردن
stacked
توده کردن
rucks
توده کردن
stacks
توده کردن
compile
توده کردن
compiled
توده کردن
compiles
توده کردن
compiling
توده کردن
shock
توده کردن
cumulate
توده کردن
stockpiled
توده کردن
lump
توده کردن
stockpile
توده کردن
stockpiles
توده کردن
shocked
توده کردن
aggregate
توده کردن
stockpiling
توده کردن
shocks
توده کردن
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
massing of fire
توده کردن اتش
concentration of fire
توده کردن اتش
heaps
توده کردن پرکردن
heap
توده کردن پرکردن
heaping
توده کردن پرکردن
bulk
بصورت توده جمع کردن
agglomerate
توده کردن بهم چسبیدن
pack
توده کردن بزور چپاندن
packs
توده کردن بزور چپاندن
set up
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
amass
توده کردن متراکم کردن
amassed
توده کردن متراکم کردن
amasses
توده کردن متراکم کردن
amassing
توده کردن متراکم کردن
piled
توده کردن کومه کردن
pile
توده کردن کومه کردن
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
give or take
<idiom>
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
wake up
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
bitmap
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
auto
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
intensive cultivation
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
ascends
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascend
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascended
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
clamper
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
massively
توده
ricked
توده
volume
توده
massive
توده
volumes
توده
conglomeration
توده
rick
توده
aggregates
توده
conglomerations
توده
ricking
توده
agglomeration
توده
ricks
توده
populace
توده
plebs
توده
stacked
توده
hills
توده
clotting
توده
stack
توده
ratag
توده
congeries
توده
oodles
توده
pile
توده
block
توده
blocked
توده
clot
توده
the rabble
توده
blocks
توده
clots
توده
stand
توده
shells
توده
ruck
توده
bulk
توده
rucks
توده
heap
توده
piled
توده
heaping
توده
heaps
توده
stacks
توده
aggregate
توده
shell
توده
shelling
توده
hill
توده
cumulation
توده
the many
توده
masses
توده
pyre
توده
esquillage
توده
shock
توده
agglomerative
توده شو
lot
توده
mass
توده
accumulations
توده
cumuli
توده
riff raff
توده
accumulation
توده
dollop
توده
wad
توده
cumulus
توده
massing
توده
varletry
توده
the masses
توده
sand pile
توده شن
tag rag
توده
dollops
توده
shocks
توده
pyres
توده
aggregation
توده
wads
توده
shocked
توده
the vulgar
توده
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
hills
توده خاک
omnibus
توده مردم
massing
انبوه توده
barrows
پشته توده
pig lead
توده سرب
stack
توده اجر
the million
توده مردم
omnibuses
توده مردم
gomerulus
توده طوماری
glomeration
توده شدن
the multitude
توده مردم
the rank and file
توده ارتش
mass squad
گروه توده
cloud
توده ابرومه
clouding
توده ابرومه
clouds
توده ابرومه
aggregates
انبوه توده
riffraff
زیادی توده
massed fire
اتش توده
mass psychology
روانشناسی توده ها
dunghill
توده فضولات
dunghill
توده مزبله
aggregate
انبوه توده
sand pile
توده ماسه
mass formation
ارایش توده
roturier
عضو توده
rolling mass
توده غلطان
blocks
توده قلنبه
coacervate
توده شده
dune
توده شن ساحلی
fire storm
توده اتش
fire-storm
توده اتش
fire-storms
توده اتش
barrow
پشته توده
sand hill
ریگ توده
hill
توده خاک
midden
توده کثافت
block
توده قلنبه
midden
توده فضله
blocked
توده قلنبه
accumulation of snow
توده برف
critical mass
توده مهم
critical mass
توده حساس
mass concrete
بتن توده
snowdrift
برف توده
aggregation
اجتماع توده
glaciers
توده یخ غلطان
glaciers
توده یخ غلتان
in mass
به شکل توده
grossing
وحشی توده
plebeians
توده مردم
glacier
توده یخ غلطان
glacier
توده یخ غلتان
quarries
توده انباشته
stacker
توده کننده
quarry
توده انباشته
icebergs
توده یخ شناور
plebeian
توده مردم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com