English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English Persian
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
Other Matches
quia timet قرار تامین دستور موقت
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
provisional order دستور موقت اداری
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
supersedeas دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
inability to box ناتوان از ادامه دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
lays قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicated اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
locates 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
engarland درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
mounts ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mount ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
condemn مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
treats تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
To stipulate. شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
ret در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
condemning مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
treated تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
condemns مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
treat تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
problem واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problems واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
holdees پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
utilised مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
to ingratite oneself خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
immediate دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
transient target هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
assignment دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
assignments دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
ammoniate با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
one for one که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
disenable ناتوان کردن
debilitate ناتوان کردن
invalids ناتوان کردن
invalidate ناتوان کردن
invalidates ناتوان کردن
invalid ناتوان کردن
invalidated ناتوان کردن
disabling ناتوان کردن
disables ناتوان کردن
disable ناتوان کردن
enervate ناتوان کردن بی اثرکردن
interrupting ناتوان کردن وقفه
interrupts ناتوان کردن وقفه
interrupt ناتوان کردن وقفه
encapsulated دستور Post Script که یک تصویر یا صفحه را در یک فایل شرح میدهد که میتواند در یک برنامه گرافیکی یا DTP قرار داشته باشد
incapacitates ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate ناتوان ساختن محجور کردن
direct دستور دادن دستورالعمل دادن
instruct دستور دادن اموزش دادن
instructs دستور دادن اموزش دادن
directed دستور دادن دستورالعمل دادن
order سفارش دادن دستور دادن
instructing دستور دادن اموزش دادن
instructed دستور دادن اموزش دادن
directs دستور دادن دستورالعمل دادن
square away سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
suspension of arms اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
addled <adj.> گیج و ناتوان در درست فکر کردن
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
declare معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
addresses قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
dictate دستور دادن
dictated دستور دادن
dictates دستور دادن
order دستور دادن
dictating دستور دادن
intuits دستور دادن
direct : دستور دادن
dictate دستور دادن
directed : دستور دادن
intuit دستور دادن
intuited دستور دادن
directs : دستور دادن
to give instractions دستور دادن
intuiting دستور دادن
to orders dinner دستور ناهار دادن
cry havoc دستور غارت دادن
order دستور دادن سفارش
protempore موقت شاغل مقامی بطور موقت
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
recall دستور تجمع قوا دادن
to put any one up to something کسی را در کاری دستور دادن
recalls دستور تجمع قوا دادن
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
recalled دستور تجمع قوا دادن
toner که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
to recall the troops from Mali دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
gruel عاجز کردن ناتوان کردن
flowchart صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flow diagram صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
preambles توضیحات
comments توضیحات
preamble توضیحات
pack قرار دادن
putting قرار دادن
placement قرار دادن
placements قرار دادن
make قرار دادن
makes قرار دادن
set قرار دادن
park قرار دادن
parked قرار دادن
parks قرار دادن
posit قرار دادن
relative location قرار دادن
puts قرار دادن
lodge قرار دادن
lodged قرار دادن
lodges قرار دادن
setting up قرار دادن
lays قرار دادن
packs قرار دادن
locate قرار دادن
individuate تک قرار دادن
locating قرار دادن
settle قرار دادن
settles قرار دادن
locates قرار دادن
superpose قرار دادن
located قرار دادن
underexpose قرار دادن
put قرار دادن
rows قرار دادن
sets قرار دادن
row قرار دادن
rowed قرار دادن
lay قرار دادن
specification معیارها توضیحات
utilises در دسترس قرار دادن
utilising مورداستفاده قرار دادن
utilising در دسترس قرار دادن
couches درلفافه قرار دادن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com