| Total search result: 201 (16 milliseconds) | 
			 | 
		
		
			 | 
			 | 
		
		
			| English | 
			Persian | 
		
		
		| pert chart     | 
		نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند   | 
		
	
		| 
 | 
	
	
		| 	
 | 
	
				
				
					| Other Matches | 
				
				
					 | 
				
		
		| display board     | 
		تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر   | 
		
	
		
		| reference junction     | 
		اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود   | 
		
	
		
		| inner transition elements     | 
		عناصر واسطه داخلی   | 
		
	
		
		| trafficked     | 
		نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص   | 
		
	
		
		| trafficking     | 
		نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص   | 
		
	
		
		| traffics     | 
		نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص   | 
		
	
		
		| traffic     | 
		نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص   | 
		
	
		
		| clustering     | 
		مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند   | 
		
	
		
		| dichogamic     | 
		دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند   | 
		
	
		
		| dichogamous     | 
		دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند   | 
		
	
		
		| subroutine     | 
		تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود   | 
		
	
		
		| selective clock stetching     | 
		تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم   | 
		
	
		
		| internal timer     | 
		زمان سنج داخلی   | 
		
	
		
		| internal cycle time     | 
		زمان چرخه داخلی   | 
		
	
		
		| internal lead time     | 
		زمان انجام سفارشهای داخلی   | 
		
	
		
		| drag bracing     | 
		بست کاری داخلی   | 
		
	
		
		| directors     | 
		نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد   | 
		
	
		
		| director     | 
		نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد   | 
		
	
		
		| foreign excess     | 
		تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند   | 
		
	
		
		| sifting     | 
		روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند   | 
		
	
		
		| run duration     | 
		که زمان اجرای برنامه انجام می شوند   | 
		
	
		
		| compiled     | 
		زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند   | 
		
	
		
		| compile     | 
		زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند   | 
		
	
		
		| compiling     | 
		زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند   | 
		
	
		
		| compiles     | 
		زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند   | 
		
	
		
		| cycled     | 
		تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند   | 
		
	
		
		| cycle     | 
		تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند   | 
		
	
		
		| cycles     | 
		تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند   | 
		
	
		
		| clearance in ward     | 
		گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل   | 
		
	
		
		| multifunction     | 
		ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند   | 
		
	
		
		| shift schedule     | 
		برنامه زمان کاری   | 
		
	
		
		| inoperative time     | 
		زمان بدون کاری   | 
		
	
		
		| machine time     | 
		زمان ماشین کاری   | 
		
	
		
		| learning curve     | 
		منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد   | 
		
	
		
		| get around to <idiom>     | 
		بالاخره زمان انجام کاری را یافتن   | 
		
	
		
		| colours     | 
		شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ   | 
		
	
		
		| colour     | 
		شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ   | 
		
	
		
		| intermediate     | 
		مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند   | 
		
	
		
		| modal     | 
		1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز  پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد   | 
		
	
		
		| modals     | 
		1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز  پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد   | 
		
	
		
		| high time <idiom>     | 
		زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده   | 
		
	
		
		| AppleTalk     | 
		پروتکل هایی که برای ارتباط بین ایستگاههای کاری و سرورها در کامپیوترهای شبکه Macintosh Apple استفاده می شوند   | 
		
	
		
		| warm-up     | 
		روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری   | 
		
	
		
		| warm-ups     | 
		روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری   | 
		
	
		
		| shifted     | 
		جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند   | 
		
	
		
		| shift     | 
		جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند   | 
		
	
		
		| shifts     | 
		جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند   | 
		
	
		
		| combatants     | 
		یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ   | 
		
	
		
		| combatant     | 
		یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ   | 
		
	
		
		| optical     | 
		فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری   | 
		
	
		
		saddle bag       | 
		خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]   | 
		
	
		
		advanced       | 
		پروتکلهای IBM که امکان اتصال Peer-to-Peer را بین ایستگاههای کاری متصل به شبکه SNA فراهم می کنند که LU هم نامیده می شوند   | 
		
	
		
		| political ties     | 
		هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی   | 
		
	
		
		| planned economy     | 
		اقتصاد سنجیده   | 
		
	
		
		| planned economies     | 
		اقتصاد سنجیده   | 
		
	
		
		| weighty     | 
		سنجیده با نفوذ   | 
		
	
		
		| weightiest     | 
		سنجیده با نفوذ   | 
		
	
		
		| weightier     | 
		سنجیده با نفوذ   | 
		
	
		
		| batch     | 
		1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند   | 
		
	
		
		| batches     | 
		1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند   | 
		
	
		
		| with measured step     | 
		با اقدام مناسب [سنجیده]   | 
		
	
		
		| thought-out     | 
		سنجیده مطالعه شده   | 
		
	
		
		| thought out     | 
		سنجیده مطالعه شده   | 
		
	
		
		defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb>       | 
		از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان   | 
		
	
		
		defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise       | 
		از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان   | 
		
	
		
		| future perfect tense     | 
		زمان ایندهای که انجام کاری پیش از وقت معینی پیش بینی میکند   | 
		
	
		
		| block diagram     | 
		نمودار بلوکی نمودار کلی   | 
		
	
		
		| force tabs     | 
		نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها   | 
		
	
		
		| carrier     | 
		پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت   | 
		
	
		
		| carriers     | 
		پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت   | 
		
	
		
		| incretion     | 
		ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی   | 
		
	
		
		| to weigh one's word     | 
		سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن   | 
		
	
		
		| sequential     | 
		داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند   | 
		
	
		
		| leverage     | 
		نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین   | 
		
	
		
		| lift fan     | 
		توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود   | 
		
	
		
		| ohm's law     | 
		جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد   | 
		
	
		
		| overlays     | 
		بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند   | 
		
	
		
		| overlay     | 
		بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند   | 
		
	
		
		| overlaying     | 
		بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند   | 
		
	
		
		| continuously set vector     | 
		عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی   | 
		
	
		
		| activity     | 
		روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند   | 
		
	
		
		| activities     | 
		روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند   | 
		
	
		
		| routinely     | 
		توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند   | 
		
	
		
		| routines     | 
		توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند   | 
		
	
		
		| batch processing     | 
		سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند   | 
		
	
		
		| routine     | 
		توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند   | 
		
	
		
		| liftjet     | 
		توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود   | 
		
	
		
		| stacks     | 
		ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند   | 
		
	
		
		| stack     | 
		ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند   | 
		
	
		
		| stacked     | 
		ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند   | 
		
	
		
		| squawks     | 
		مخابره داخلی ارتباط داخلی   | 
		
	
		
		| squawk     | 
		مخابره داخلی ارتباط داخلی   | 
		
	
		
		| internal defense     | 
		پدافند داخلی پایداری داخلی   | 
		
	
		
		internal structure       | 
		ساختمان داخلی سازه داخلی   | 
		
	
		
		| squawked     | 
		مخابره داخلی ارتباط داخلی   | 
		
	
		
		| local area network     | 
		کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند   | 
		
	
		
		| detected     | 
		سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند   | 
		
	
		
		| detecting     | 
		سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند   | 
		
	
		
		| end     | 
		حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند   | 
		
	
		
		| detects     | 
		سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند   | 
		
	
		
		| ended     | 
		حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند   | 
		
	
		
		| ends     | 
		حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند   | 
		
	
		
		| detect     | 
		سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند   | 
		
	
		
		| prorata     | 
		برحسب نسبت معین بهمان نسبت   | 
		
	
		
		| attributable     | 
		قابل نسبت دادن نسبت دادنی   | 
		
	
		
		Lori Pambak motif       | 
		ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]   | 
		
	
		
		appraisal       | 
		ارزش فرش که عموما با قدمت، وضعیت ظاهری، طرح، رنگ، یکنواختی و هماهنگی سنجیده می شود   | 
		
	
		
		| line haul     | 
		زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری   | 
		
	
		
		| saturated colour     | 
		که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند   | 
		
	
		
		| VDUs     | 
		ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند   | 
		
	
		
		| VDU     | 
		ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند   | 
		
	
		
		| vdt     | 
		ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند   | 
		
	
		
		| caches     | 
		مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند   | 
		
	
		
		| cache     | 
		مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند   | 
		
	
		
		| cache memory     | 
		مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند   | 
		
	
		
		| nationallism     | 
		مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود   | 
		
	
		
		| realtime     | 
		زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها   | 
		
	
		
		| exchanged stabilization fund     | 
		مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود   | 
		
	
		
		| beach diagram     | 
		طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی   | 
		
	
		
		| circuits     | 
		روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود   | 
		
	
		
		| circuit     | 
		روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود   | 
		
	
		
		| road time     | 
		یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون   | 
		
	
		
		It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.       | 
		آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.   | 
		
	
		
		| ingredient     | 
		عناصر   | 
		
	
		
		| ingredients     | 
		عناصر   | 
		
	
		
		| storage     | 
		1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم   | 
		
	
		
		| intelligence data     | 
		عناصر اطلاعات   | 
		
	
		
		| gft setting     | 
		عناصر خط کش تیر   | 
		
	
		
		| data element     | 
		عناصر اطلاعات   | 
		
	
		
		| meteorological data     | 
		عناصر هواسنجی   | 
		
	
		
		| representative elements     | 
		عناصر نماینده   | 
		
	
		
		| trace elements     | 
		عناصر کمیاب   | 
		
	
		
		essential elements       | 
		عناصر ضروری   | 
		
	
		
		| transmutation     | 
		تبدیل عناصر   | 
		
	
		
		| conversion of data     | 
		تبدیل عناصر   | 
		
	
		
		| job elements     | 
		عناصر شغلی   | 
		
	
		
		| component operation     | 
		عناصر عملیاتی   | 
		
	
		
		| known data     | 
		عناصر معلوم   | 
		
	
		
		| firing data     | 
		عناصر تیر   | 
		
	
		
		| column head     | 
		عناصر سرستون   | 
		
	
		
		| combat , elements     | 
		عناصر رزمی   | 
		
	
		
		| minor elements     | 
		عناصر جزئی   | 
		
	
		
		| minor elements     | 
		عناصر فرعی   | 
		
	
		
		| known data     | 
		عناصر تیرمعلوم   | 
		
	
		
		| cantilever elements     | 
		عناصر کنسولی   | 
		
	
		
		| clemency     | 
		اعتدال عناصر   | 
		
	
		
		| orbital element     | 
		عناصر مداری   | 
		
	
		
		| target indications     | 
		عناصر هدف   | 
		
	
		
		torch       | 
		کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری   | 
		
	
		
		| to know the ropes     | 
		راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن   | 
		
	
		
		| torching     | 
		کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری   | 
		
	
		
		blow torch       | 
		کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری   | 
		
	
		
		| torched     | 
		کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری   | 
		
	
		
		| torches     | 
		کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری   | 
		
	
		
		| bubble sort     | 
		روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند   | 
		
	
		
		| constituent elements of crime     | 
		عناصر متشکله جرم   | 
		
	
		
		interrupted       | 
		[عناصر معماری منقطع]   | 
		
	
		
		| chart data     | 
		عناصر تیر نقشهای   | 
		
	
		
		| firing data     | 
		عناصر مربوط به تیراندازی   | 
		
	
		
		| periocic table     | 
		جدول تناوبی عناصر   | 
		
	
		
		| force augmentation     | 
		عناصر تقویتی یکان   | 
		
	
		
		| treadway     | 
		پل برای عناصر پیاده   | 
		
	
		
		| data     | 
		سوابق عناصر داده ها   | 
		
	
		
		| elemental     | 
		مربوط به عناصر ابتدائی   | 
		
	
		
		| basic data     | 
		عناصر تیر اولیه   | 
		
	
		
		| head     | 
		عناصر اولیه ستون   | 
		
	
		
		| essential elements of information     | 
		عناصر اصلی اخبار   | 
		
	
		
		| transition series     | 
		گروه عناصر واسطه   | 
		
	
		
		| combat , elements     | 
		عناصر درگیر در رزم   | 
		
	
		
		| antisurface     | 
		ضد عناصر سطحی شناوردشمن   | 
		
	
		
		| rows     | 
		1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند   | 
		
	
		
		| rowed     | 
		1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند   | 
		
	
		
		row       | 
		1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند   | 
		
	
		
		| stringing     | 
		خطوط خاتم کاری و منبت کاری   | 
		
	
		
		| pence for any thing     | 
		میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری   | 
		
	
		
		| quantification     | 
		معرفی عناصر یک جسم تعریف   | 
		
	
		
		| record firing     | 
		عناصر تیر را ثبت کنید   | 
		
	
		
		| direct plotting     | 
		تعیین عناصر تیر به طورمستقیم   | 
		
	
		
		| replot data     | 
		عناصر دوباره بردن هدفها   | 
		
	
		
		chaines       | 
		[عناصر بنایی شبیه پایه]   | 
		
	
		
		| computing gunsight     | 
		دوربین محاسب عناصر تیر   | 
		
	
		
		| computing sight     | 
		وسیله محاسبه عناصر تیر   | 
		
	
		
		| coriolis force     | 
		اثرچرخش زمینی عناصر متحرک   | 
		
	
		
		| access time     | 
		کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده   | 
		
	
		
		| IAM     | 
		فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد   | 
		
	
		
		| references     | 
		نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود   | 
		
	
		
		| reference     | 
		نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود   | 
		
	
		
		| presenting     | 
		زمان حاضر زمان حال   | 
		
	
		
		| response time     | 
		زمان جواب زمان پاسخگویی   | 
		
	
		
		| presents     | 
		زمان حاضر زمان حال   | 
		
	
		
		present       | 
		زمان حاضر زمان حال   | 
		
	
		
		| presented     | 
		زمان حاضر زمان حال   | 
		
	
		
		| seek time     | 
		زمان جستجو زمان طلب   | 
		
	
		
		| arrivals     | 
		زمان حضور زمان رسیدن   | 
		
	
		
		| arrival     | 
		زمان حضور زمان رسیدن   | 
		
	
		
		| purge     | 
		تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه   | 
		
	
		
		| task element     | 
		یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت   | 
		
	
		
		| integration     | 
		یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع   | 
		
	
		
		| purges     | 
		تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه   | 
		
	
		
		| purged     | 
		تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه   |