Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
When the dust settles.
وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
Other Matches
The waters run clear of the mill .
<proverb>
آبها از آسیاب افتاد .
back tooth
دندان آسیاب
as busy as a bee
<idiom>
مثل خر آسیاب
every dog has his day
<idiom>
آسیاب به نوبت
cheek tooth
دندان آسیاب
literal
چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
My mouth watered.
دهانم آب می افتاد
I licked my lips
[in anticipation]
.
دهنم آب افتاد.
it happened
اتفاق افتاد
i saw him fall
دیدم که افتاد
It was borne in on him.
برای او
[مرد]
جا افتاد.
She had to eat humble pie . she cringed .
به غلط کردن افتاد
The button on my coat off.
تکمه کتم افتاد
the lot fell upon me
پشک بمن افتاد
It dawned upon him.
برای او
[مرد]
جا افتاد.
he fell ill
به بستر بیماری افتاد
he fell to the ground
دویدن اغازکردبزمین افتاد
his mind was petrified
ذهنش از کار افتاد
At last the penny dropped!
<idiom>
آخرش دوزاریش افتاد!
[اصطلاح]
Now he gets the point!
<idiom>
دوزاریش حالا افتاد!
[اصطلاح]
It finally sunk in !
<idiom>
آخرش دوزاریش افتاد!
[اصطلاح]
He outgrew this habit.
این عادت ازسرش افتاد
The moment I set eyes on you. ,
از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
Should anything happen to me, ...
<idiom>
اگر اتفاق بدی افتاد برای من ...
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
The patients hrart stopped beating.
قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
His departure has been postponed for two days.
حرکت او
[مرد]
دو روز به تاخیر افتاد.
He licked ( smacked ) his lips .
لب ودهنش آب افتاد ( از روی لذت وخوشی )
He fell off his bike and bruised his knee.
او
[مرد]
از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته
[کبود]
شد.
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
russian revolution
وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
french revolution
انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
some time
یک وقتی
some time or other
یک وقتی
ever since
از وقتی که
until
وقتی که
until
تا وقتی که
synchronism
هم وقتی
somewhen
در یک وقتی
there is a time for everything
هرکاری وقتی
since
از وقتی که چون که
for two weeks
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
by comparison
وقتی مقایسه می شوند
There is no time left .
دیگر وقتی نمانده
on request
وقتی که درخواست بشود
it never rains but it pours
وقتی که می ایدپشت سر هم می اید
At that point
[stage]
, ...
وقتی که موقعش رسید...
associated document
وقتی فایل را انتخاب می کنید
associated file
وقتی فایل را انتخاب می کنید
i shudder to think
میلرزم وقتی بفکر می افتم
it wasdone in no time
اینکار چندان وقتی نبرد
lap
زانوی کسی وقتی که می نشینند
lapped
زانوی کسی وقتی که می نشینند
do not go in an u. hour
وقتی که ساعت بداست نروید
token
یادگاری
[وقتی که کسی خداحافظی می کند]
It was only when she rang up
[called]
that I realized it.
تازه وقتی که او
[زن]
زنگ زد من متوجه شدم.
elasticity of factor substitution
وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
duopoly
وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند
if
[when]
it comes to the crunch
<idiom>
وقتی که موقعیت وخیم می شود
[اصطلاح]
complete substitution
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
demands
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
paper fed
که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود
demanded
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
pitch
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitches
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
demand
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
When the shit hits the fan.
<idiom>
وقتی که گند کاردر آمد.
[اصطلاح رکیک ]
Please face me when I'm talking to you.
لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
souvenir
یادگاری
[وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
if
[when]
it comes to the crunch
<idiom>
وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت
[اصطلاح]
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
in a pinch
<idiom>
بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
to blow hot and cold
وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
To see her
[The sight of her]
gives me a pang in my heart.
وقتی که او
[زن]
را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
false
اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
It makes me sick just thinking about it!
وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
anti-
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
stable
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
demanded
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
good riddance
<idiom>
وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
times
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم نمی دانم
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
He was utterly devastated when his wife left him.
وقتی که زنش او
[مرد]
را ترک کرد روحش خرد و افسرده شد.
faulted
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
time
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
Thank God!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
faults
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
backgrounds
چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
demand
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
background
چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
stables
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
timed
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
Thank goodness!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
up time
زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
speeches
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speech
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
clear
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
من هم نمی دانم
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
clearest
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
demands
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
package
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
switches
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switched
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switch
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
packages
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
peach and straddle
وقتی حریف از پشت بغل کرده پای او را از وسط پا می گیریم
for next loop
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
inflationary gap
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
NOR function =
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
joint denial
تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد
opened
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opens
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
circular
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circulars
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
action
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
actions
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
equivalence
تابع منط قی که وقتی درست است همه ورودی ها مشابه باشند
open
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
Thinking of it still gives me a pang.
[Colloquial]
هنوز من را آزار می دهد
[اذیت می کند]
وقتی که در باره آن فکر می کنم.
key
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
permanent
حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
delayed penalty
چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
notepad
بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
permanent
رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
overscan
از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
case
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
cases
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
notepads
بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است
halt
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
form
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
forms
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
halted
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halts
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
interrupting
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
formed
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
interrupts
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
scroll
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scrolls
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
interrupt
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
pipelines
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
plug
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
plugging
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
When we get this project off the ground we can relax.
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
quiescent
وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
plugs
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
auto
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
autos
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد
pre-
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
pre
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
NOT function
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
non volatile
رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود
pipeline
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
buffer
استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
repetitive stress injury
دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
repetitive strain injury
دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
musical chairs
نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
safety valve
پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
hermaphroditus
پسر هرمس وافرودیت که وقتی در اب تنش را می شست بایک حوری دریایی متصل و دارای یک بدن شد
cases
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
righted
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righting
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
log
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
logic
بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
case
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
AUTOEXEC.BAT
فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
logs
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
right
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
searchingly
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
timeout
1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
searched
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
buffering
دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
stack
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
search
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
blind dialling
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
DPA
روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
fault
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com