Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
When will they be ready?
چه وقت آنها حاضر میشود؟
Other Matches
activity
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
activities
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
current
آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
currents
آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
paged address
که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
resident school
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
inactive
پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
paging
که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
batches
این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
batch
این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
key
کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
prepare for action
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
hand-held
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
coincidence function
پردازش دو یا چند سیگلنال ورودی و خروجی آنها تابع AND آنها باشند
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
drives
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
powered
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
managers
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
manager
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
groupware
نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
lost cluster
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
echoing
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
forms
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
averaged
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averages
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
loads
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
softer
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummies
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
softest
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
town fog
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
suffix notation
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
throughput
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
seconded
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
masters
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconding
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
existing
حاضر
stock
:حاضر
agreeable
حاضر
stocked
:حاضر
in the saddle
حاضر
on hand
<idiom>
حاضر
ubiquitous
حاضر
presents
حاضر
presented
حاضر
presenting
حاضر
present
حاضر
faxing
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
workgroup
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
faxed
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
rigs
وضع حاضر
rigged
وضع حاضر
operationally ready
حاضر به عملیات
action front
حاضر به تیر
attends
حاضر بودن
attending
حاضر بودن
attend
حاضر بودن
For the time being. At peresent. presently.
درحال حاضر
stand by
حاضر بودن
operationally ready
حاضر به کار
to e. an appearance
حاضر شدن
get ready
حاضر شدن
ready wit
حاضر جوابی
delicatessen
اغذیه حاضر
make ready
حاضر شدن
roll call
حاضر و غایب
delicatessens
اغذیه حاضر
readiness to report
حاضر جوابی
johnny on the sopt
حاضر و اماده
rig
وضع حاضر
at present
در حال حاضر
repartee
حاضر جوابی
active
حاضر بخدمت
omnipresent
حاضر در همه جا
omnipresent
همه جا حاضر
at the present moment
درحال حاضر
present
[at]
<adj.>
باشنده
[حاضر]
[در]
existing
در حال حاضر
at the moment
در حال حاضر
willing
حاضر خواهان
readied
حاضر به کار
readied
قبضه حاضر
ready
حاضر به کار
readying
حاضر به کار
ready
قبضه حاضر
readying
قبضه حاضر
operational
حاضر به کار
currents
در حال حاضر
toss off
<idiom>
حاضر جواب
current
در حال حاضر
readies
قبضه حاضر
here
بدینسو حاضر
readies
حاضر به کار
standards
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
autos
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
auto
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
standard
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
presence of mind
حاضر ذهنی هوشیاری
get ready
حاضر کردن یا شدن
roll-call
حاضر و غایب کردن
fitting out
حاضر کردن ناو
he refused to go
حاضر نشد برود
roll-calls
حاضر و غایب کردن
inbearing
ناخوانده حاضر خدمت
i agreed to go
حاضر شدم بروم
call the roll
حاضر و غایب کردن
march order
حاضر براه کردن
operational route
جاده حاضر به کار
inbearing
فضولانه حاضر خدمت
unready
غیراماده حاضر نشده
fair game
طعمهی حاضر و آماده
attender
شخص حاضر در جایی
Get ready for the journey(trip)
برای مسافرت حاضر شو
To prepare something. To get somethings ready.
چیزی را حاضر کردن
To call the roll. Roll-call.
حاضر غایب کردن
take off (time)
<idiom>
سرکار حاضر نشدن
action
فرمان حاضر به تیر
To keep an appointment .
سر قرار حاضر شدن
to conjure up
با سحر حاضر کردن
show up
سر موقع حاضر شدن
obliging
حاضر خدمات مهربان
ready position
حالت حاضر به تیر
actions
فرمان حاضر به تیر
to be present
باشنده
[حاضر]
بودن
date
در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
get ready
اماده شدن حاضر کردن
embattle
حاضر شدن برای جنگ
readying
حاضربه تیر حاضر باشید
improvisation
بدیهه سازی حاضر جوابی
embattle
حاضر به جنگ کردن یا شدن
ready
حاضربه تیر حاضر باشید
dates
در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
readied
حاضربه تیر حاضر باشید
all available
کلیه توپخانه حاضر به تیر
show up
حاضر شدن حضور یافتن
At the moment we are not able to ...
در حال حاضر امکانش نیست که ما ...
offer to buy something
حاضر به خرید چیزی شدن
I wI'll get (persuade)him to sign .
اورا حاضر بامضاء می کنم
ubiquitous
همه جا حاضر موجود درهمه جا
Those who attended the meeting.
کسانیکه در جلسه حاضر بودند
I was an eye witness to what happened.
من حاضر وناظر وقا یع بودم
readies
حاضربه تیر حاضر باشید
Are you prepared to accept my conditions?
حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
set up
حاضر به جنگ کردن توپ
senior officer afloat
ارشدترین افسر حاضر در ناو
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
improvisator
بدیهه ساز حاضر جواب
make ready
اماده شدن حاضر کردن
never to be at a loss for an answer
همیشه حاضر جواب بودن
phototransistor
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
to compel the attendance of a witness
وادار به حاضر شدن شاهدی
[قانون]
sets
وسیله حاضر بکار تنظیم شده
to report oneself
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
at this time
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
set
وسیله حاضر بکار تنظیم شده
setting up
وسیله حاضر بکار تنظیم شده
at this stage
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
ready rack
قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
operationally ready
حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
operating force
نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
he would take no refusal
هیچ حاضر نمیشد که تقاضایش رد شود
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com