Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
engineering works
کارخانه ماشین سازی
Other Matches
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
plant
ماشین الات کارخانه
plants
ماشین الات کارخانه
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
installs
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
installing
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
rolling mill
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
coking plant
کارخانه ذغال سازی
wirework
کارخانه سیم سازی
dye works
کارخانه رنگ سازی
concreting plant
کارخانه بتن سازی
powder mill
کارخانه باروت سازی
nailery
کارخانه میخ سازی
shipyards
کارخانه کشتی سازی
pottery factory
کارخانه چینی سازی
dockyard
کارخانه کشتی سازی
ropewalk
کارخانه طناب سازی
salt works
کارخانه نمک سازی
shipyard
کارخانه کشتی سازی
ship yard
کارخانه کشتی سازی
dockyards
کارخانه کشتی سازی
concrete plant
کارخانه بتن سازی
dairy farm
مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
factory team
تیم کارخانه اتومبیل سازی
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
shipyards
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyard
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
productions
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
machine building
ماشین سازی
engineering steel
فولاد ماشین سازی
automatic flanging machine
ماشین خم حلبی سازی
machine building industry
صنعت ماشین سازی
road building machine
ماشین جاده سازی
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
polygraphs
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
grader
یکی از ماشین الات راه سازی
polygraph
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
virtual
ماشین شبیه سازی شده و عملیات آن
winery
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
iron master
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
turnery
کارخانه تراش ماشین تراش
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
plater
صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
sawmills
کارخانه اره کشی ماشین اره کشی
sawmill
کارخانه اره کشی ماشین اره کشی
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
key
استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
shops
کارخانه
plants
کارخانه
workplace
کارخانه
workplaces
کارخانه
workhouses
کارخانه
workhouse
کارخانه
plant
کارخانه
factory-spun
نخ کارخانه ای
works
کارخانه
shopped
کارخانه
coopery
کارخانه
factory
کارخانه
worked
کارخانه
factories
کارخانه
shop
کارخانه
work
کارخانه
manufactory
کارخانه
house work
کارخانه
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
cotton factory
کارخانه نخ ریسی
cotton mill
کارخانه نخ ریسی
ice plant
کارخانه یخ ساز
brewery
کارخانه ابجوسازی
factory chimney
دودکش کارخانه
ex mill
تحویل در کارخانه
ex factory
تحویل در کارخانه
power station
کارخانه برق
installation
کارخانه نصب
installations
کارخانه نصب
power stations
کارخانه برق
works superintendent
مدیر کارخانه
electric plant
کارخانه برق
breweries
کارخانه ابجوسازی
spinning factory
کارخانه نخ ریسی
generating station
کارخانه برق
generating plant
کارخانه برق
gas works
کارخانه گاز
cut back
تعطیل کارخانه
fulling mill
کارخانه قصاری
packinghouse
کارخانه کنسروسازی
power house
کارخانه برق
manufaturer
صاحب کارخانه
manufactoring plant
کارخانه تولیدی
gasworks
کارخانه گاز
cast steel plant
کارخانه فولادریزی
cement plant
کارخانه سیمان
manufacturers
صاحب کارخانه
mill
کارخانه نورد
manufacturing
کارخانه دار
plants
نبات کارخانه
spinning
کارخانه نخریسی
packingplant
کارخانه کنسروسازی
bookbindery
کارخانه صحافی
pilot plant
کارخانه نمونه
industrialists
کارخانه دار
industrialist
کارخانه دار
studios
کارگاه کارخانه
studio
کارگاه کارخانه
plant
نبات کارخانه
plant construction
ساختمان کارخانه
manufacturer
صاحب کارخانه
plant mixing
اختلاط در کارخانه
plant mixing
امیختن در کارخانه
car factory
کارخانه خودروسازی
smelting plant
کارخانه ذوب
mills
کارخانه نورد
siren
سوت کارخانه
sirenic
سوت کارخانه
sheds
کارخانه سرپوشیده
shedding
کارخانه سرپوشیده
shed
کارخانه سرپوشیده
out
<adv.>
بیرون از کارخانه
copper smelting plant
کارخانه ذوب مس
chimney stalk
دودکش کارخانه
sirens
سوت کارخانه
works inspector
بازرس کارخانه
smeltery
کارخانه گدازگری
lock out
تعطیل کارخانه
He is running ( runs ) the factory .
او کارخانه را می گرداند
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saw mill
کارخانه اره کشی
smeltery
کارخانه ذوب فلزات
cotton-mills
کارخانه ریسندگی پنبه ای
printworks
کارخانه چیت بافی
shop
کارخانه خرید کردن
shopped
کارخانه خرید کردن
shops
کارخانه خرید کردن
foundry
کارخانه گداز فلز
lock out
بسته شدن کارخانه
lead works
کارخانه سرب گدازی
glassworks
کارخانه شیشه گری
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
iron foundry
کارخانه ذوب اهن
gas works tar
قطران کارخانه گاز
metallurgical plant
کارخانه ذوب اهن
tinwork
کارخانه قلع کاری
foundries
کارخانه ذوب فلز
foundries
کارخانه گداز فلز
energy plant
کارخانه تولید نیرو
gas works
کارخانه تولید گاز
stonework
کارخانه سنگ بری
plant
محل کارخانه یا کارگاه
plants
محل کارخانه یا کارگاه
tin smelting plant
کارخانه ذوب قلع
foundry
کارخانه ذوب فلز
contractor plant
کارخانه پیمان کار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com