English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
check خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checked خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checks خطا یا توقف کوچک در فرآیند
Other Matches
exits در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exit در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
dynamically توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
jammed توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
jam توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
jams توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
inhibit توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibits توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
real time مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
asynchronous 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
regulated کنترل فرآیند
deposition فرآیند پوشاندن
flow diagram شرح فرآیند
decay فرآیند سیگنال
decayed فرآیند سیگنال
decaying فرآیند سیگنال
regulate کنترل فرآیند
flowchart شرح فرآیند
regulates کنترل فرآیند
depositions فرآیند پوشاندن
decays فرآیند سیگنال
regulating کنترل فرآیند
documenting نوشتن شرح یک فرآیند
phase بخشی از فرآیند بزرگتر
phased بخشی از فرآیند بزرگتر
normalization فرآیند یا داده نرمال
selections عمل یا فرآیند انتخاب
initialization فرآیند مقداردهی اولیه
halts فرآیند را متوقف میکند.
finish انتهای فرآیند یا تابع
documented نوشتن شرح یک فرآیند
finishes انتهای فرآیند یا تابع
document نوشتن شرح یک فرآیند
halted فرآیند را متوقف میکند.
phases بخشی از فرآیند بزرگتر
halt فرآیند را متوقف میکند.
selection عمل یا فرآیند انتخاب
stages یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
execution اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
pagination فرآیند تقسیم متن به صفحاتی
inherited error خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
mastered آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
executing اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executed اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execute اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
masters آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
stage یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
technical مربوط به ماشین یا فرآیند خاص
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
microinstruction که عملیات ALU را در فرآیند کنترل میکند
process کنترل خودکار فرآیند توسط کامپیوتر
processes کنترل خودکار فرآیند توسط کامپیوتر
simultaneous دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
pause key [کلیدی که موقتا فرآیند را قطع میکند]
hunting فرآیند جستجوی رکورد داده در یک فایل
static چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
flags فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
process کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
schemata شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
cancellation عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
schema شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
recognition فرآیند تشخیص خط وط یا نشانه ها یا الگو ها به صورت نوری
indexing فرآیند ساخت و ذخیره سازی لیستی از رکوردها
framework ساختار ابتدایی پایگاه داده یا فرآیند یا برنامه
frameworks ساختار ابتدایی پایگاه داده یا فرآیند یا برنامه
processes که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
c استفاده مشابه از کامپیوتر و سایر اجزا در فرآیند
flag فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
processes کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
process که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
deterministic نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
enhancer وسیله یا نرم افزاری که یک فرآیند یا محصول را بهبود می بخشد
cancels متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
failure شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
flowchart نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
flow diagram نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
failures شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
quantize اختلال در سیگنال ناشی از عدم دقت در حجم فرآیند
mastering فرآیند تبدیل داده تمام شده به دیسک اصلی
product محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد
products محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد
levelled استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
redirect فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirected فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
congestion وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
propagate خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
leveled استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
levels استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
indicator چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
redirects فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirecting فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
cycle تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycles تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cams استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
stop دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
cam استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
event driven برنامه کامپیوتری یا فرآیند که هر مرحله اجرا مربوط به عملیات خارجی است
stopped دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopping دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
analysis بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
stops دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
searches فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
sessions 1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
session 1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
operator مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
maintenance فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
searchingly فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searched فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
operators مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
cessation توقف
suspension توقف
pause توقف
paused توقف
pauses توقف
pausing توقف
interrupting توقف
syncope توقف
suspensions توقف
stand توقف
interruptions توقف
insolvency توقف
suspension of payment توقف
stopple توقف
stop code کد توقف
parks توقف
parked توقف
park توقف
interruption توقف
commorant توقف
interrupts توقف
interrupt توقف
stoppage توقف
tarriance توقف
stops توقف
halted توقف
halts توقف
stoppages توقف
stopping توقف
stopped توقف
halt توقف
stop توقف
flag stop توقف
fix 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
enabled استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enables استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enable استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
deallocate آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
fixes 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
quiescent وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
enabling استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
advisory lock قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
suspensive درحال توقف
continuously بدون توقف
halting place توقف گاه
program stop توقف برنامه
sudden stoppage توقف ناگهانی
parks محل توقف
stopcock وسیله توقف
stop instruction دستورالعمل توقف
stopcocks وسیله توقف
come down gracefully توقف منضبط
halt instruction دستورالعمل توقف
carport توقف گاه
stay توقف مکث
stop mechanism مکانیزم توقف
stayed توقف کردن
stop bit بیت توقف
stayed توقف مکث
park محل توقف
until stop [up to the stop] تا جای توقف
stay توقف کردن
failures توقف کردن
break point نقطه توقف
break key کلید توقف
ports of call بندر توقف
port of call بندر توقف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com