English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
disorderly close down آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
Other Matches
false اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
native رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
natives رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
warm-up روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
allocation فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
allocations فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
mttr متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
wimps نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimp نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
d , top concept تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
pipelines زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
read سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
serve a notice on someone برای کسی اخطار فرستادن
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
operational اطلاعات درباره عملیات طبیعی سیستم
to serve a notice on some one اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
consumables موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
sensitivities کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivity کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
standards خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
desktop در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
alert تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerts تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
indicator نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
alerted تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
hydration water اب لازم برای ابش
raptatorial لازم برای شکار
raptatory لازم برای شکار
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
climate for growth شرایط لازم برای رشد
mantling مواد لازم برای پوشش
magic number امتیاز لازم برای قهرمانی
quorum اکثریت لازم برای مذاکرات
draw weight نیروی لازم برای کشیدن زه
graphical user interface استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
chassis فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است
interrupt به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
All right? هیچ آسیبی نخوردی؟
Is everything all right? هیچ آسیبی نخوردی؟
compatibility پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
barrier material مواد لازم برای ساختن موانع
operates کل زمان لازم برای انجام یک کار
product ول مواد لازم برای تولید یک محصول
access time زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
products ول مواد لازم برای تولید یک محصول
operate کل زمان لازم برای انجام یک کار
check out time زمان لازم برای تخلیه محل
check out time زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
light is necessary to life روشنایی برای زندگی لازم است
operated کل زمان لازم برای انجام یک کار
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
VidCap برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
adding زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
compacting فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
ineligibly بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
engineered performance زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
compact فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
radar mile زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
quorum حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
add زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
compacts فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
adds زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
canonical time unit زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
compacted فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
storage فضای لازم برای ذخیره سازی داده
fogging برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
hybrid circuit ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
compacted کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
cure time زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
compact کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
entrance head بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
compacting کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
limen کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
compacts کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
buddy system سیستم گماشتن هم خرج برای سربازان سیستم تقویت روحیه با گماشتن همرزم
pc file iii یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است
executing رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executed رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
footprints شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
execute رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
footprint شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
shook : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
externals سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
executes رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
gibberish اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
half thickness ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
signalling استفاده از کانال صوتتی طبیعی برای ارسال داده
carrying زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
current asset cycle زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
worded زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
orbital injection دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
cycles تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
carried زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
sizes محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
carries زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
macronutrient ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است
multimedia CP که قط عات لازم برای اجرای نرم افزار چند رسانهای دارد
decompression table جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
cycled تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
word زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
size محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
BAT file extension مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم
articled کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
masters مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
fetch رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
mastered مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
fetches رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetched رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
hash سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
democratic comiteism سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
landing zone نوک وارد این ناحیه میشود و به دیسک یا داده آسیبی نمیرساند
crash conversion تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
circularization تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
c استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
language دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
jobs دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
jcl دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
kernel تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
MCA تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA
job دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
kernels تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
languages دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
hollerith code سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
carriage control tape نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
Micro Channel Architecture تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
Viewdata سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
unwatered اب نداده بی اب
redundancy check تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
texts کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
text کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
preventive justice قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
uncounselled مشورت نکرده [نداده]
toolbox جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
access time زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
physiographic وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
heads up در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
shop supply وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
realize انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com