Total search result: 201 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
disorderly close down |
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است |
|
|
Other Matches |
|
false |
اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد |
native |
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است |
natives |
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است |
housekeeping |
امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری |
warm-up |
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری |
warm-ups |
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری |
allocation |
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند |
allocations |
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
mttr |
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean |
execution |
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا |
wimps |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
wimp |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
d , top concept |
تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه |
pipelines |
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت |
pipeline |
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت |
run |
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود |
runs |
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود |
read |
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
reads |
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
cold test |
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال |
cold thrust |
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال |
turnaround time |
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است |
haze |
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر |
serve a notice on someone |
برای کسی اخطار فرستادن |
Thanks for calling back. |
با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.] |
operational |
اطلاعات درباره عملیات طبیعی سیستم |
to serve a notice on some one |
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن |
consumables |
موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند |
sensitivities |
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است |
sensitivity |
کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است |
standards |
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد |
standard |
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد |
ES IS |
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان |
building block principle |
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity |
desktop |
در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم |
second best theory |
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت |
alert |
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر |
alerts |
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر |
indicator |
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود |
alerted |
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر |
hydration water |
اب لازم برای ابش |
raptatorial |
لازم برای شکار |
raptatory |
لازم برای شکار |
masters |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
master |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
mastered |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
climate for growth |
شرایط لازم برای رشد |
mantling |
مواد لازم برای پوشش |
magic number |
امتیاز لازم برای قهرمانی |
quorum |
اکثریت لازم برای مذاکرات |
draw weight |
نیروی لازم برای کشیدن زه |
graphical user interface |
استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند |
chassis |
فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است |
interrupt |
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند |
interrupting |
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند |
interrupts |
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند |
All right? |
هیچ آسیبی نخوردی؟ |
Is everything all right? |
هیچ آسیبی نخوردی؟ |
compatibility |
پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند |
troop space |
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما |
barrier material |
مواد لازم برای ساختن موانع |
operates |
کل زمان لازم برای انجام یک کار |
product |
ول مواد لازم برای تولید یک محصول |
access time |
زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر |
products |
ول مواد لازم برای تولید یک محصول |
operate |
کل زمان لازم برای انجام یک کار |
check out time |
زمان لازم برای تخلیه محل |
check out time |
زمان لازم برای ازمایش یک وسیله |
light is necessary to life |
روشنایی برای زندگی لازم است |
operated |
کل زمان لازم برای انجام یک کار |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
narratives |
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم |
narrative |
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم |
personal |
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر |
diagnostics |
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن |
VidCap |
برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی |
adding |
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع |
compacting |
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن |
aircraft mission equipment |
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما |
aircraft role equipment |
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما |
ineligibly |
بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب |
proceed time |
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید |
engineered performance |
زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار |
compact |
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن |
development |
زمان لازم برای توسعه محصول جدید |
developments |
زمان لازم برای توسعه محصول جدید |
radar mile |
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف |
quorum |
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه |
add |
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع |
compacts |
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن |
adds |
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع |
canonical time unit |
زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان |
compacted |
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن |
storage |
فضای لازم برای ذخیره سازی داده |
fogging |
برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر |
hybrid circuit |
ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص |
refire time |
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد |
shelling |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
shells |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
shell |
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود |
microsoft |
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی |
compacted |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
cure time |
زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین |
compact |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
entrance head |
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله |
mean |
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب |
meanest |
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب |
compacting |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
limen |
کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است |
compacts |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
meaner |
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب |
buddy system |
سیستم گماشتن هم خرج برای سربازان سیستم تقویت روحیه با گماشتن همرزم |
pc file iii |
یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است |
executing |
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه |
executed |
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه |
footprints |
شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر |
execute |
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه |
footprint |
شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر |
shook |
: مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان |
externals |
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم |
external |
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم |
executes |
رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه |
gibberish |
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود |
half thickness |
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده |
signalling |
استفاده از کانال صوتتی طبیعی برای ارسال داده |
carrying |
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی |
current asset cycle |
زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است |
worded |
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری |
orbital injection |
دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی |
cycles |
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده |
cycle |
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده |
carried |
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی |
sizes |
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص |
carries |
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی |
carry |
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی |
pit board |
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی |
macronutrient |
ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است |
multimedia |
CP که قط عات لازم برای اجرای نرم افزار چند رسانهای دارد |
decompression table |
جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص |
cycled |
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده |
word |
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری |
size |
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص |
BAT file extension |
مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم |
articled |
کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد |
masters |
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود |
fetch |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
master |
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود |
mastered |
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود |
foot pound |
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت. |
fetches |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
fetched |
رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه |
hash |
سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید |
ikon |
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع |
I am a great believer in using natural things for cleaning. |
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم. |
democratic comiteism |
سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند |
landing zone |
نوک وارد این ناحیه میشود و به دیسک یا داده آسیبی نمیرساند |
crash conversion |
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید |
circularization |
تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم |
c |
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران |
language |
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند |
jobs |
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد |
jcl |
دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر |
kernel |
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه . |
MCA |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA |
job |
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد |
kernels |
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه . |
languages |
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند |
c |
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است |
hollerith code |
سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند |
stand-off |
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن |
carriage control tape |
نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است |
Micro Channel Architecture |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA |
stand-offs |
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن |
stand off |
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن |
Biomimicry |
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره. |
economic nationalism |
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد |
Viewdata |
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود |
unwatered |
اب نداده بی اب |
redundancy check |
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند |
half life period |
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد |
credit system of supply |
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد |
dat |
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی |
texts |
کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و... |
text |
کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و... |
preventive justice |
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد |
mission , oriented |
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت |
uncounselled |
مشورت نکرده [نداده] |
toolbox |
جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات |
descentheight |
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما |
reserve factor |
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر |
access time |
زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی |
physiographic |
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی |
heads up |
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد |
weight |
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه |
mobilization base |
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج |
shop supply |
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه |
realize |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realizing the palette |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realizes |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |